داستان های کوتاه ترسناک
در قسمت دوم مقاله مجموعه داستان های کوتاه ترسناک شما می توانید چند تا از بهترین و ترسناک ترین داستان های ترسناک را که بسیار کوتاه هستند را مطالعه کنید که ممکن است شما را بترسانند.
حیوان خانگی در زیرزمین
این داستان کوتاه در Reddit یافت می شود قرار گرفت است:
«مامان به من گفت هرگز به زیرزمین نرو، اما میخواستم ببینم چه چیزی این صدا را ایجاد میکند. صدایش شبیه توله سگ بود و من می خواستم آن توله سگ را ببینم، بنابراین در زیرزمین را باز کردم و نوک پایم را کمی پایین آوردم. توله سگی ندیدم و بعد مامان مرا از زیرزمین بیرون آورد و سرم داد زد. مامان تا حالا سرم فریاد نزده بود و این منو ناراحت کرد و باعث شد گریه کنم. سپس مامان به من گفت که دیگر هرگز به زیرزمین نرو و یک کلوچه به من داد. این باعث شد حالم بهتر شود، بنابراین از او نپرسیدم که چرا پسری که در زیرزمین بود مانند یک توله سگ صدا میکرد، یا چرا دست و پا نداشت.»
کسی زیر تخت من است
داستان های کوتاه ترسناک
گاهی اوقات داستان های بسیار کوتاه بهترین هستند، و این داستان، از Reddit از طریق Buzzfeed، داستان پدری را روایت می کند که پسر خردسال خود را به رختخواب می برد:
“من شروع به خواباندن او در تخت می کنم و او به من می گوید: “بابا، هیولایی زیر تخت من است، انجا را بررسی کن.” به زیر تخت نگاه می کنم و دوباره پسرم را می بینم، ، به من خیره شده و میلرزد و زمزمه میکند: “بابا، هیولایی روی تخت من است.”
روح در خانه
«دیشب یکی از دوستان من را با عجله از خانه بیرون آورد تا مراسم افتتاحیه موسیقی را در یک بار محلی ببینم. بعد از چند نوشیدنی متوجه شدم تلفنم در جیبم نیست. میزی را که روی آن نشسته بودیم را کامل چک کردم و بعد از اینکه آن را پیدا نکردم از تلفن دوستم برای تماس با تلفن خودم استفاده کردم. بعد از دو زنگ یکی جواب داد، قهقهه ی خفیفی زد و تلفن را قطع کرد. دوباره زنگ زدم اما جوابی داده نشد. فکر کردم که یک شوخی از طرف دوتانم است و الانهاست که تلفنم را پس بدهند ، اما خبری نشد و در نهایت به خانه برگشتم. تلفنم را روی میز خوابم، درست همان جایی که گذاشتم، پیدا کردم.»
نظرات کاربران