فیلم آرکادیا، یک فیلم ترسناک و درام آخرالزمانی، صحنهای دارد که در آن دو نوجوان همدیگر را به حدس زدن درباره چگونگی پایان یافتن دنیای قبلی در ۱۰ ثانیه یا کمتر به چالش میکشند. این یک روش هوشمندانه برای انتقال اطلاعاتی است که در گفتگوی معمولی بین شخصیتهای این فیلم مطرح نمیشود: آنها به اندازهای از رویداد انقراض دسته جمعی فاصله گرفتهاند که نمیدانند واقعاً چه چیزی باعث نابودی بخش زیادی از حیات روی زمین شده است. این همچنین روشی تا حدودی بیشرمانه برای تحریک انتظارات مخاطب برای فاش شدن یک حادثه مهم در گذشتههای دور است. بنابراین، فهمیدن اینکه فیلم موجودات ساده شده بنجامین بروئر در لحظه باقی میماند، به جز اشارههایی به منابع طبیعی آلوده و نوعی هجوم، هم یک آسودگی و هم یک ناامیدی است. با وجود این کنایهها، هیچ بمب خبری دیگری ارائه نمی شود.
در ابتدا، آرکادیا آنقدر چیزها را پنهان میکند که مشخص نیست اصلاً در آن هیولایی وجود دارد یا خیر. ما میتوانیم ببینیم که پاول ( نیکلاس کیج ) با پسرانش جوزف (جیدن مارتل) و توماس (ماکسول جنکینز) نسبتاً منزوی زندگی میکند. آنها از خانهای ساده مراقبت میکنند که باید هر شب در برابر مزاحمان ناشناختهای که در آن طرف در سر و صدا میکنند، ایمن کنند. این یک انتخاب ساده است که بر ترسناک بودن فیلم میافزاید – حتی بیشتر به این دلیل که به نظر میرسد شخصیتها به این تلاش برای ورود عادت کردهاند. آنها تنها خانواده باقی مانده در منطقه نیستند، در واقع مزرعهای بزرگتر و مجهزتر در جاده وجود دارد، جایی که توماس اغلب برای کمک اضافی وقت میگذراند، اما در واقع برای گذراندن وقت با شارلوت (سادی ساورال)، دختری هم سن و سال خودش است.
در نگاه اول، این به نظر میرسد در حال راهاندازی درگیری بین یک والدین بیش از حد محافظتکننده و فرزندی است که با سهلانگاری و گاهی بیملاحظگی، مشتاق دیدن بیشتر دنیا است. اما در حالی که پاول مقررات منع رفت و آمد و برنامهی سختی برای کارهای خانه را حفظ میکند، او همچنین علائق توماس را میپذیرد و تمایل دارد خودش را برای لحظات غیرمسئولانهتر پسرش سرزنش کند. برخلاف شهرت ماندگارش در مورد بازیهای اغراقآمیز، کیج نقش پاول را به شدت شدید بازی نمیکند. در عوض، فیلم درگیری واقعی را به سمت برادران تغییر میدهد. این جوزف تحلیلی و مطیع است که وقتی توماس از روال خانوادگی آنها منحرف میشود، احساس ناراحتی میکند و تنش جدیدتری ایجاد میکند – اگرچه به اندازه حملات نهایی موجودات شبانه واقعاً نگرانکننده هیجانانگیز نیست.
طراحی این جانوران شامل لرزشهای غیرقابل پیشبینی و سریع حرکت و در یک صحنه آهستهسوز به یاد ماندنی، چنگالهای انساننما به طرز عجیبی کشیده شده است. آنها جایی بین یک جمجمهخوار هیولایی و فرشته مرگ یک مکان آرام فرود میآیند، اغلب دور از دید کامل باقی میمانند، با نورپردازی تار که جلوههای ویژه کمبودجه اما مبتکر را تکمیل میکند. متأسفانه، تاریکی گاهی اوقات شخصیتهای انسانی را نیز میپوشاند.
به نظر میرسد گم شدن کیج عمدی است. او در نهایت بیشتر یک شخصیت حامی در فیلم است، که ممکن است طرفداران پر و پا قرص او را ناامید کند، اما به خوبی به داستان خدمت میکند. آرکادیا نشاندهندهی میانگین رو به بهبود او در اواخر است؛ بروئر پیش از این در فیلم مهیج سرگرمکنندهی اعتماد در سال ۲۰۱۶ کیج را کارگردانی کرد، که یک سیگنال اولیه بود که این بازیگر همیشه در حال کار به سمت کلاس بهتری از فیلمهای درجه B در حال حرکت است. تصور نسخهی کمارزشتری از آرکادیا که در سال ۲۰۱۱ مستقیماً به VOD میرود، آسان است؛ نسخه ۲۰۲۴، قبل از نمایش در Shudder به سینماها میرسد، ترکیبی از ابتذال صادقانهی دانستن و سادگی آرامشبخش جو است، اگرچه هرگز به اندازهی هیچکدام از وسایل نقلیهی گذشته کیج از نظر بصری صیقل داده نشده است. آرکادیا در چارچوب ژانر آشنای خود (و مدت زمان آن که قبل از تیتراژ زیر ۹۰ دقیقه است) عملکرد فوق العاده خوبی دارد و تصویری کثیف اما سرسبز از تمدنی سقوط کرده را که توسط هیولاها آزار میبیند ارائه میکند. شاید فیلم حق داشت که پایان دنیا را به حدس و گمان بسپارد.
جمعبندی
احتمالاً کسی که «یک مکان آرام» را دیده باشد، تحت تاثیر فیلم موجودات مشابه «آرکادیا» قرار نگیرد. با این حال، طرفداران علمی-تخیلی/وحشت که موجودات ترسناک شب را دوست دارند، باید از جلوههای ویژه با بودجه کم و طراحیهای ابتکاری این فیلم کمهزینه راضی باشند. این یکی از فیلمهای درجه B قابل احترام نیکلاس کیج است.
نظرات کاربران