در بسیاری از داستانهای کهن درباره جوانمردی، شوالیه قهرمان، دوشیزه دربند را نجات میدهد. اما این داستان از آن نوع داستانها نیست. این جملهای است که پرنسس الودی (میلی بابی براون) در ابتدای فیلم فانتزی تاریک و کسالتبار «Damsel» به کارگردانی خوان کارلوس فرسنادیلو، خطاب به تماشاگران میگوید. با اینکه فیلمنامه اثر دن مازئو آشکارا قصد براندازی دارد، اما تمام اجزای این حماسهی ناامیدکننده، هم تصنعی و کلیشهای است و هم از فیلمهای بسیار بهتر با قهرمان زن، کپیبرداری شده است.
فیلم با رخوتی قرون وسطایی آغاز میشود: برای نجات سرزمین سرد و خشکی که پدرش، لرد بیفورد (ری وینستون) بر آن حکومت میکند، دست الودی به ازدواج با شاهزادهای مرموز از سرزمین دوردست اورئا پیشنهاد میشود. حق داریم نسبت به این وصلت مشکوک باشیم، نه فقط به این دلیل که این سرزمین کوهستانی و جزیرهای با جلوههای ویژه بسیار ابتدایی به تصویر کشیده شده است: همانطور که لیدی بیفورد (آنجلا باست)، همسر لرد متوجه میشود، رفتار او بعد از ملاقات با ملکه ایزابل (رابین رایت) از اورئا تغییر میکند. شاید الودی دلیلی برای بدگمانی به نامزدش، پرنس هنری (نیک رابینسون) نداشته باشد، اما وقتی درباریان با ماسکهایی به سبک فیلم «Eyes Wide Shut» دور هم جمع میشوند تا شاهد امتزاج خون عروس و داماد در مراسمی پس از عروسی باشند، تماشاگران منتظر اتفاق بدی هستند. این اتفاق میافتد و الودی نیز با سقوط به لانهی اژدهایی غولآسا، قربانی تقدیم شده به موجودی میشود که مدتها پیش از انسانها در این جزیره زندگی میکرده است.
۳۰ دقیقهی ابتدایی «Damsel» خستهکننده است. بازیگران همهچیز را چنان جدی و واقعگرایانه بازی میکنند که حس و حال رابینسون به طور خاص، همزمان هم زیادی امروزی و زیادی ملودراماتیک به نظر میرسد. به نظر میرسد تنها رایت میداند در چه نوع فیلمی بازی میکند و قادر است از شروری لذتبخش و هوسبازانه بهره ببرد. با تغییر مسیر فیلم به سمت ماجراجویی، سرعت فیلم به خوبی بالا میرود هرچند به نظر میرسد فرسنادیلو مانند بسیاری از کارگردانان معاصر، نمیداند چگونه به درستی در فضاهای تاریک فیلمبرداری کند. (برخی صحنههای زیبا که با کرمهای شبتاب آبی روشن شدهاند، نجاتبخش هستند.) شهره آغداشلو با صدای اژدها که با لحنی حیلهگرانه الودی را مسخره میکند، نقطه برجستهی واقعی است. کاش جلوههای ویژه برای او نیز به همان کیفیت بود: به طرز عجیبی، جلوههای ویژه برای شخصیت او حتی از اژدهای فیلم «Reign of Fire» که تقریبا ۲۲ سال از اکرانش میگذرد، بدتر به نظر میرسد.
این بخش همچنین با بازی براون که از سخنوری خستهکننده به چرخهی تقریبا بیپایانی از جیغ و فریاد و غرغر تغییر میکند، ضعیفتر میشود. او همچنین با انتخابی مبتذل در طراحی لباس محدود شده است: با فرار الودی با استفاده از ابزارهایی که از لباس عروسی پر زرق و برقش ساخته شده، لباس او به تدریج کمتر میشود. این کندن تدریجی لایههای متعدد لباس، به طرز آشکاری گویاست: الودی به معنای واقعی کلمه در حال رها کردن از چنگ قید و بندهای خفقانآور این خاندان سلطنتی سمی به طور خاص و زنانگی به طور کلی است. با این حال، به جای رسیدن به نمادی قدرتمند، در پایان «Damsel»، براون به نظر میرسد که در حال اجرای یک کازپلی درجه دو است.
با فاش شدن حقیقت پشت خشم اژدها، به نظر میرسد «Damsel» حرف جالبی برای گفتن دربارهی روشهای خونین استعمارگرانی دارد که کنترل سرزمینهای غصبشده را در دست دارند. (به هر حال، اوضاع ابتدا در اورئا به همین منوال بوده است.) اما این موضوع تنها به طور گذرا مطرح میشود و هرگز به طور کامل پرداخته نمیشود. همین موضوع دربارهی هرگونه تلاش برای بازنویسی «فمینیستی» آن «داستانهای کهن درباره جوانمردی» که در ابتدای فیلم به آنها اشاره میشود، صدق میکند. تلاشهایی نظیر متنوعسازی بازیگران با قربانی کردن شاهزادهخانمهایی از سراسر جهان و با نژادهای مختلف به اژدها، همه توخالی به نظر میرسند وعدههای پوچ از یک فیلم کسلکننده که حرفی برای گفتن ندارد و داستانی برای تعریف کردن هم ندارد.
سخن نهایی
فیلمنامهی ضعیف و بازیهای خستهکننده، فیلم فانتزی نتفلیکس «Damsel» را به تجربهای طاقتفرسا تبدیل کردهاند و تلاش آن برای ارائهی چرخشی براندازانه بر داستانهای کلاسیک ماجراجویی را به کلی نابود میکنند. هرگونه حس شگفتی یا جادو با جلوههای ویژهی بیکیفیت و صحنههای اکشن بیش از حد تکراری، تضعیف میشود. این دوشیزه دربند شاید خودش را نجات دهد، اما چه کسی تماشاگران را از «Damsel» نجات خواهد داد؟
نظرات کاربران