چرا گیمرها آخرالزمان را دوست دارند؟
در تاریک ترین مناظر، گیمرها می توانند راحتی و لذت را بیابند. برای دههها، مفهوم سناریوی آخرالزمانی بارها و بارها از طریق فراگیرترین رسانه سرگرمی – بازیهای ویدیویی – بررسی شده است. از زبالههای هستهای Fallout گرفته تا شهرهای آلوده به ویروس The Last of Us، گیمرها صرفاً عاشق کاوش در دنیای پسا آخرالزمانی، مبارزه برای زنده ماندن در برابر همه شانسها و ایجاد نوعی موجودیت در سیارهای هستند که به شدت غیرقابل مهماننواز شده است.
اما چرا؟ فرقی نمیکند که گیمرها در Dying Light، Days Gone یا Dead Rising وظیفه کشتن انبوه زامبیها را داشته باشند یا در تلاش برای شکست دادن مخالفان سنگین در جهانهای کجشده موجود در Gears of War، Horizon یا Metro باشند، چیزی وجود دارد. درگیر شدن غیرممکن در مورد یک بازی که ریشه در آخرالزمان دارد.
بیایید وارد این ایده شویم.
تخته سنگ خالی، دنیای تاریک
در روزگاری که در پرتگاهی از زندگی تقلید از هنر میگذرد، همه نگران «پایان دنیا» و هر چیزی که ممکن است به نظر برسد، هستند. نگرانیهای دائمی در مورد جنگ هستهای، شیوع ویروسی ویرانگر، ویرانی اقتصادی، از بین رفتن منابع و جمعیت بیش از حد وجود دارد – اما برای گیمرهای معمولی پسا آخرالزمانی، اینها مضامینی هستند که با رها کردن بی پروا در برخی از محبوبترین بازیهایی که تا کنون ساخته شدهاند بررسی میکنند. .
این اولین نکته است – فرار. شاید گیمرها تا این حد به آخرالزمان معتاد شده باشند، زیرا این راهی است برای «آماده شدن» ناخودآگاه برای اتفاقات بعدی. در حالی که در حال جستجوی منابع گرانبها در شهرهای متلاشی شده Fallout هستیم، شاید در اعماق ذهن خود می گوییم، “تصور کنید اگر این واقعی بود.” برای مقابله با ترور در زیر سطح جامعه جمعی ما.
تقریباً در هر بازی پسا آخرالزمانی، یک موضوع اصلی وجود دارد – لوح خالی. فرقی نمیکند در چه فرنچایزی غواصی کنید، معمولاً مفهوم شروع دوباره در هسته اصلی داستان وجود دارد که طی چند ساعت پیش میرود. این احساس پتانسیل های بکر و ناگفته است، با بازیکنانی که می توانند دنیایی را بدون قاعده، بدون مقررات، بدون هیئت حاکمه کاوش کنند – این آزادی کامل است که آن چیزی باشید که می خواهید باشید. یک انگیزه حیوانی برای تبدیل شدن به مسلط ترین شخصیت در دنیایی که دیوانه شده است. در اکثر موارد، به هر حال.
با پاک کردن تخته سنگ، بازیکنان اجازه دارند مسیر خود را طی کنند و شخصیتی بسازند که صدها ساعت ممکن است مال آنها شود. این حس غوطه وری است که مثلاً از یک تیراندازی اول شخص معمولی، یک پلتفرمر یا یک بازی ورزشی دریافت نمی کنید. آخرالزمان همه چیزهایی را که قبلاً می دانستیم نابود کرده است – و اکنون این به عهده گیمر است که جهان را به شکل خود بازسازی کرده و شکل دهد.
یک حس ذاتی از خلاقیت وجود دارد که برخی از بهترین بازیهای پسا آخرالزمانی موجود در بازار را احاطه کرده است. آنها تقریباً کاملاً تخیلی هستند، که توسعه دهنده را برای ایجاد چیزی منحصر به فرد و دور از دنیای واقعی ما باز می گذارد. به عنوان مثال سری Horizon را در نظر بگیرید. این فرنچایز پلیاستیشن زمانی که در سال ۲۰۱۷ عرضه شد، پسا آخرالزمان را بازتعریف کرد و دنیایی زیبا و فراوان را به بازیکنان ارائه داد که در آن انسانها در حال بازسازی یک جامعه آزمایشی پس از صدها سال هیچ بودند.
در سیارهای که پر از ماشینهای قدرتمند بود، انسانها ناامیدانه تلاش میکردند تا دوباره به دست بیاورند و در برابر تهدیدی بیپایان خود تکرار شونده که موجودیت آنها را به چالش میکشید مبارزه میکردند. این به ما نشان داد که آخرالزمان نباید تیره و تار باشد – و این چیز شگفت انگیزی بود.
در سال ۲۰۰۶، یکی از منحصر به فردترین داستان هایی که تا به حال گفته شده در Gears of War معرفی شد. این تیراندازی سوم شخص پسا آخرالزمانی چندین عنوان بعدی را تولید کرد و دنیایی را به وجود آورد که بازیکنان را متحیر کرد. در مترو، گیمرها مجبور می شوند با یک تهدید هسته ای که هزاران نفر را مجبور به ورود به سیستم متروی روسیه کرده است، مقابله کنند. در The Last of Us، یک عفونت قارچی واقعی جهش مییابد و بشریت را نابود میکند و تکههای جامعه را ناامیدانه باقی میگذارد. Dead Rising به ما آموخت که چگونه در برابر قیام زامبی ها در یک مرکز خرید زنده بمانیم.
بازی Death Stranding ما را وادار کرد تا یک کار زایمان را متوقف کنیم و در عین حال از دشمنان اثیری با استفاده از نوزادی که به نوعی می تواند آنها را شناسایی کند اجتناب کنیم.
بازی Dying Light نبردهای وحشتناک اول شخص را با مکانیک های شدید پارکور در یک جهان باز گسترده ترکیب می کند.
بازی I Am Alive به ما نشان داد وقتی آب تمام می شود چه اتفاقی می افتد.
روزهای گذشته به ما اجازه می دهد در زمینی بایر پر از انبوهی از «فریکرهای» تشنه به خون، دوچرخه سوار باشیم.
زوایای زیادی وجود دارد که توسعهدهندگان میتوانند با آخرالزمان در نظر بگیرند، و تمهای کلی در ژانر عمیق هستند. همیشه رویدادی وجود دارد که تارهای بشریت را تهدید میکند، همیشه نیاز به زنده ماندن در برابر شانسهای غیرممکن وجود دارد، و همیشه یک لوح خالی وجود دارد که به بازیکن اجازه میدهد انتخاب کند یا داستانی را که از همان ابتدا شروع میشود بررسی کند.
همه اینها به مفاهیم آزادی، فرار، و وسواس بیمارگونه در مورد بازمانده بودن برمی گردد. آخرین فرد (یا افرادی) که در دنیایی که میلیاردها نفر در آن تسلیم شده اند، زنده مانده اند. این اجتناب ناپذیر است که “دنیا” به پایان برسد. فرقی نمی کند هزار سال طول بکشد یا یک میلیون سال – نسل بشر محکوم به انقراض است. برای گیمرها، این مفهوم را می توان با فشار دادن یک دکمه در ده ها بازی مختلف در هر لحظه بررسی کرد. ممکن است بخش اعظم جامعه را به وحشت بیندازد، اما برای طرفداران این عناوین پسا آخرالزمانی، یک خوراکی شیرین و آبدار است که باید از آن لذت برد.
نظرات کاربران