سرنوشت ایوین بعد از ارباب حلقه ها چه بود ؟
فرنچایز ارباب حلقه ها دارای برخی از معروف ترین شخصیت های فانتزی موجود است. این تا حد زیادی به خاطر این است که داستان پایهای را ایجاد میکند که بیشتر فانتزیها بر اساس آن شکل گرفته است. در نتیجه، این شخصیتها به کهن الگوهایی برای مدلسازی ایدههای جدیدتر و سپس تطبیق در صورت نیاز تبدیل شدهاند. این به آنها قدرت ماندگاری کلاسیکی میدهد که هرگز واقعاً از مد نمیافتد، با این حال نمیتوان این استدلال را انکار کرد که گاهی ممکن است شخصیتپردازیشان قدیمی یا فرسوده به نظر برسد. یک قهرمان کلاسیک همه چیز خوب و خوب است، اما با گذشت زمان و تغییر فرهنگ آن دوره، مردم شروع به تمایل به تفاوت های ظریف در داستان و شخصیت ها کردند. با کمال تعجب، این چیزی است که ارباب حلقهها با یکی از شخصیتهای اصلی زن خود به خوبی انجام میدهد: .Eowyn در طرح داستان نقش اساسی داشت و اتحاد علیه سائورون را یکی از بزرگترین پیروزیهای آنها به ارمغان آورد. این ایوین بود که موفق شد ویچ-شاه انگمار را در یک نبرد تکی بکشد و بزرگترین خدمتکار سائورون را قبل از نبرد نهایی از زمین بازی خارج کند. با وجود این شاهکار شگفتانگیز، Eowyn واقعاً برای مشارکتش شناخته نشد. اگر پاداشی به او داده شد، آن زندگی آرام و خوشبختی بود که با شوهر جدیدش پیدا کرد. این زندگی او پس از جنگ است که در پر رمز و راز است. زیرا در حالی که سوء استفاده های شوهرش به خوبی شناخته شده است، اطلاعات زیادی در مورد چگونگی گذراندن آخرین سال های زندگی Eowyn ثبت نشده است.
ایوین و برادرش ائومر از خواهر تئودن پادشاه روهان به دنیا آمدند. هنگامی که برادر و خواهر جوان در سنین جوانی یتیم شدند، پادشاه تئودن خواهرزاده و برادرزادهاش را تحت سرپرستی گرفت و اساساً آنها را به عنوان فرزندان خود پذیرفت. او ایمر را وارث خود نامید، و ایوین بسیار مورد علاقه مردم روهان قرار گرفت. او سالهای زیادی را صرف مراقبت از عمویش کرد، زیرا سلامتی او قبل از شروع جنگ شروع به شکست کرد. با وجود این، مردم علیرغم اینکه از طریق وظیفه به عمویش وابسته بودند، اوین را دوست داشتند و به او احترام میگذاشتند و او را به اندازه برادر و عموی خود رهبر میدانستند. در خط داستانی که قهرمانان و رهبران عمدتاً مرد هستند، شاهکار کوچکی نیست. زمانی که زمان هدایت مردم به سوی امنیت فرا رسید، ایوین اولین انتخاب برای رهبری آنها بدون حضور عمو و برادرش بود. این وظیفه ای بود که او با اکراه پذیرفت. او می خواست در کنار خانواده اش سوار شود تا از خانه و دنیای خود در برابر نفوذ سائورون دفاع کند. با این وجود، او نیازهای خود را برای خیر و صلاح مردمش کنار گذاشت و ثابت کرد که ایمان به او بیجا نبوده است. ایوین هر چیزی بود که می شد از یک رهبر انتظار داشت: دلسوز، خشن، شجاع، و بالاتر از همه، وفادار.
سپس بزرگترین پیروزی ایوین به دست آمد. ایوین که تصمیم گرفت مخفیانه به ارتش عمویش بپیوندد، خود را به شکل یک مرد درآورد و سوار نبرد شد. در نبرد پلنور فیلدز، ایوین با شاه جادوگر انگمار که موفق شده بود تئودن را در نبرد زخمی کند، برخورد کرد. مداخله او پیشگویی هزار سال پیش را برآورده کرد که “به دست مرد” پادشاه جادوگر سقوط نخواهد کرد. به عنوان یک زن، ایوین سرنوشتی را که از شاه جادوگر محافظت می کرد دور زد و با انجام این کار، از موانع متعددی برای شخصیت های زن قدرتمند در آن دوره زمانی عبور کرد.
پس از پیروزی بزرگ او، داستان Eowyn بسیار کمتر روشن می شود. در حالی که حقایق خاصی وجود دارد که طرفداران آن را می دانند و تا حدی توسط آینده شخصیت های دیگر پاسخ داده می شود، تعداد بسیار کمی از ستفاده های Eowyn پس از پایان جنگ ثبت شده است. آنچه مسلم است این است: در اواخر جنگ، او با فارامیر، برادر کوچکتر بورومیر، آشنا شد و عاشق او شد، در نهایت با او ازدواج کرد و حداقل یک پسر به دنیا آورد: البورون. ایوین و فارامیر پس از مرگ تئودن و تاجگذاری برادرش ائومر در ایتلین اسکان یافتند. بدون الزام به سلامتی و نیازهای نظامی عمویش، ایوین آزاد بود که زندگی خود را برای خودش بگذراند.بنابراین، می توان حدس زد که دور شدن و تشکیل خانواده برای خودش اولین باری بود که او واقعاً توانست برای خودش زندگی کند. حتی منطقی به نظر می رسد که چرا اطلاعات کمی در مورد یک فرد فوق العاده وجود دارد: بعد از سال ها خدمت به دیگران، Eowyn هیچ تعهدی ندارد که بقیه داستان زندگی خود را با کسی در میان بگذارد.
زمان دقیق مرگ او نیز مشخص نیست، اما این ابهام نشان میدهد که او احتمالا تا سنین پیری زندگی کرده است. اگر چنین بود، پس ایوین میتوانست با آرامش از سرزمین میانه برود و امید خود را برای زندگی در صلح پس از شکست سائورون برآورده کند. این نشان میدهد که چگونه یک شخصیت زن، که بسیار یک جنگجو است، میتواند بدون اینکه شخصیت خود را کاهش دهد، آرام بگیرد. از قضا این راه را به خاطر جنگی که در آن جنگید برای خودش پیدا کرد.
نظرات کاربران