۰

ماجرای وحشناک قتل خانواده رونالد دفو و خانه نفرین شده

قتل خانواده رونالد دفو

ماجرای وحشناک قتل خانواده رونالد دفو و خانه نفرین شده

حوالی ساعت ۱۸:۳۰ دقیقه عصر روز ۱۳ نوامبر ۱۹۷۴ مردی سراسیمه وارده یک بارِ کوچکی در شهر امیتیویل در منطقه نیویورک میشود و با ترس میگوید که پدر و مادر او با ضربه گلوله کشته شدن.
تعدادی از حاظران برای کمک ، به سمته خانه او حرکت کردن و طبقه گفته های مرد جوان با ۲ جسد مواجه میشوند.

• از این رو پلیس وارد ماجرا شده و با جستجو جوی خانه ۴ جسد دیگر هم کشف میکنند یعنی در جنایت صورت گرفته در این خانه جمعا ۶ انسان به قتل رسیدند، اجساد متعلق به ۶ عضو خانواده “دفو” است که از سال ۱۹۶۵ در آن خانه سکونت داشته اند

• مادر و پدر خانواده رونالد دفو و چهار فرزنده آنها حوالی ساعت ۳:۱۵ دقیقه صبح در رخته خواب بر اثر شلیکه تفنگ کشته شدن و تنها کسی که زنده مانده رونالد دفو مرد جوانی که خبر قتل خانواده اش را به افراد داخل بار داده بود است. البته عامل این جنایت وحشتناک کسی نیست جز خوده این مرده جوان که تمام خانواده خود را در خواب به قتل رساند .

 رونالد دفو در رابطه با این جنایت این کلمات را به زبان آورد : “وقتی شروع کردم دیگر نتوانستم جلوی خودم را بگیرم همه چیز بسیار سریع اتفاق افتاد از کارم پشیمان نیستم”. همچنین او میگفت دائما صدای در گوشش میگفت انجامش بده و این صدا میگفت خانواده اش تسليمه ابلیس شدند. در نهایت رونالد دفو به حبس ابد محکوم شد.

 یکسال از جنایت خانواده دفو گذشت. و خانواده دیگری بنام لوتز خانه را خریداری کرد. آنها قبل از خرید خانه از جنایاتی که در آن اتفاق افتاده بود مطلع شدند اما برایشان مهم نبود. خانواده لوتز سال ۱۹۷۵ تصمیم به اسباب کشی به خانه جدید گرفتند. اما برای آنکه در آینده مشکلی پیش نیاید جهت محکم کاری از کشیش خواستند قبل از سکونت خانواده در خانه جدید آنرا تقدیس کند. کشیش وقتی در حال تقدیس خانه بود صدایی شنید. یک صدا به او میگفت: برو بیرون! کشیش در وهله اول از این صدا به خانواده لوتر چیزی نگفت. به خانه اش بازگشت فقط حس بسیار بدی که نسبت به صدا و خانه پیدا کرده بود او را به تلفن کردن به خانواده لوتز وا داشت. اما تماس تلفنی با این خانواده غیر ممکن بود. خط مرتب قطع میشد.

 خانواده لوتز تنها توانستند یک ماه و نیم در این خانه لعنت شده زندگی کنند. آنها بعد از ترک خانه اتفاقات عجیبی را که در آن شاهد بودند نوشته و منتشر کردند.

اشتراک گذاری

دنبال کنید نوشته شده توسط:

عرفان سعید زنوزی

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *