۰

داستان واقعی راپانزل |او با یک شاهزاده نابینا ازدواج می کند

داستان واقعی راپانزل

داستان واقعی راپانزل |او با یک شاهزاده نابینا ازدواج می کند

داستان والت دیزنی: راپانزل شاهزاده زیبایی که موهایی بلند و بلوند داشت، در یک برج زندانی شده بود. یک روز او با راهزنی آشنا می شود و آن ها با یکدیگر ماجراهای زیادی داشتند؛ داستان هایی که هرگز در نسخه اصلی ذکر نشده اند.

داستان اصلی: پدر و مادر راپانزل کشاورزانی بودند که فرزند خود را با یک جادوگر معاوضه کردند. هنگامی که او ۱۲ سال داشت، جادوگر راپانزل را درون برجی که فاقد در و پله بود و تنها یک پنجره داشت، زندانی کرد. تنها راهی که برای رسیدن به بالای برج وجود داشت، بالا رفتن از موهای بلند و زیبای او بود. یک روز شاهزاده ای از کنار برج رد می شده که صدای آواز خواندن او را می شنود و به بالای برج می رود. راپانزل همان شب تصمیم می گیرد با وی ازدواج کند.

هنگامی که این شاهزاده باز می گردد، از موهای او بالا می رود اما با جادوگر مواجه می شود. ساحره شاهزاده را از پنجره به بیرون پرت می کند. او بر روی چند عدد تیغ سقوط می کند و بینایی اش را از دست می دهد.

شاهزاده مدت ها با همین شرایط درون جنگل پرسه می زند تا این که دوباره صدای راپانزل را از دوردست ها می شنود. در آن هنگام راپانزل دو فرزند داشته و اشک های جادویی اش باعث می شوند که شاهزاده دوباره بینایی اش را به دست آورد. سپس آن ها به خوبی و خوشی کنار یکدیگر زندگی می کنند.

اشتراک گذاری

دنبال کنید نوشته شده توسط:

عرفان سعید زنوزی

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *