۰

دیالوگ های فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک

دیالوگ های فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک

در این مقاله قصد داریم تا دیالوگ های فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک Eternal sunshine of the spotless mind به کارگردانی Michel Gondry و بازیگری جیم کری و کیت وینسلت را برای شما قرار بدهیم .

دیالوگ های فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک

جول: چرا مدام عاشق زن هایی می شم که می بینم توجهی به من نشون نمی دن؟

کلمنتین: تو صبح منو به یاد میاری و میای پیش من، در مورد ما به من می گی و ما از اول شروع می کنیم.

کلمنتین: منو به خاطر بسپار، حداکثر تلاشت رو بکن، شاید موفق شدیم.

کلمنتین: جولی؟
جول: بله نارنگی؟!
کلمنتین: من زشتم؟
جول: اوه اوه!
کلمنتین: وقتی بچه بودم فکر می کردم زشتم، باورم نمی شه الان دارم گریه می کنم. بعضی وقتا فکر می کنم مردم نمی فهمن بچه بودن چقدر با خودش تنهایی داره، مثل اینه که تو مهم نیستی، من هشت ساله ام و این اسباب بازیا رو دارم، این عروسک ها رو. این عروسک دختر زشت رو دوست دارم که اسمشو کلمنتین می زارم، مدام سرش داد می زنم که تو نمی تونی زشت باشی، عجیبه، انگار اگه بتونم اونو تغییر بدم خودمم به طرز جادویی تغییر می کنم.
جول (کلمنتین را می بوسد): تو زیبایی۱
کلمنتین: جولی هیچ وقت ترکم نکن …
جول: تو زیبایی … تو زیبایی …

دیالوگ های فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک

کلمنتین: منو به خاطر بسپار، حداکثر تلاشت رو بکن، شاید موفق شدیم.

جول: صحبت کردن مداوم با کسی لزوما به معنای این نیست که باهاش ارتباط برقرار کردی.

جول: فکر می کردم اونو خیلی خوب می شناسم، اما اصلا اونو نمی شناسم. چقدر بده این همه وقت رو با کسی بگذرونی فقط برای این که بفهمی اون یه غریبس.

جول: من همین الان می تونم بمیرم کلم! من فقط … خوشحالم! هرگز چنین احساسی نداشتم، انگار دقیقا جایی هستم که باید باشم.

کلمنتین: برگرد و حداقل خداحافظی کن، بیا وانمود کنیم که یکی رو داریم.

جول: من نمی تونم چیزی در تو ببینم که دوستش نداشته باشم.
کلمنتین: اما تو این کارو می کنی، تو این کارو می کنی، می دونی بعدا تو به این چیزا می کنی و من از تو خسته می شم و احساس زندانی شدن می کنم، چون این چیزیه که واقعا در من رخ می ده!
جول: باشه!
کلمنتین: باشه!

دیالوگ های فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک

استان: خوشحال به نظر می رسی، خوشحال با یه راز!

کلمنتین (موهای خود را نارنجی کرده): اینو دوست داری؟ با جوراب شلواریم ست شده
جول: من دوستش دارم
کلمنتین: دوستش داری؟
جول: تو مثل نارنگی شدی
کلمنتین: هوم، کلمنتین نارنگی
جول: آبدار و بی هسته
کلمنتین: دوستش دارم!

پاتریک: عزیزم مشکلی پیش اومده؟
کلمنتین: نمی دونم! نمی دونم! من گم شدم! می ترسم! احساس می کنم دارم ناپدید می شم. پوستم داره از بین می ره، دارم پیر می شم، هیچی منطقی نیست، هیچی هیچ حسی در من ایجاد نمی کنه

جول: من واقعا موهاتو دوست دارم.
کلمنتین: متشکرم!

کلمنتین: من کلمنتینم، می تونم یه تکه از مرغتون رو قرض بگیرم؟
جول: تو بدون این که منتظر جواب من باشی اونو گرفتی … خیلی احساس راحتی کردی، درست مثل این که ما قبلا عاشق هم بودیم.

جول: بدون تو هیچ چی رو نمی تونم به یاد بیارم
کلمنتین: اوه، این … خیلی قشنگه اما سعی کن.

کلمنتین: تو همه چیزو به من نمی گی جول. من یه کتاب بازم که همه چی، هر چیز بد و شرم آوری رو بهت می گم.

جول: افکار تصادفی مربوط به روز ولنتاین سال ۲۰۰۴، امروز روز تعطیلیه که شرکت های کارت تبریک اختراعش کردن و باعث می شه مردم احساس پوچی کنند!

اشتراک گذاری

دنبال کنید نوشته شده توسط:

بامداد نوروزیان

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *