دیالوگ های فیلم لئون حرفهای Leon: The Professional
ماتیلدا: زندگی همیشه به این سختیه یا فقط وقتی بچه ای اینطوره؟
لئون: همیشه اینطوره!
لئون: تو به زمان احتیاج داری تا یکم بزرگ بشی.
ماتیلدا: من بزرگ شدم لئون. از این به بعد فقط سنم بیشتر می شه.
لئون: برای من برعکسه. من به اندازه کافی سنم بالا رفته، برای بزرگ شدن به زمان احتیاج دارم!
لئون: (به گیاه خودش اشاره می کنه) این بهترین دوست منه، همیشه خوشحاله، هیچ سوالی نمی پرسه.
لئون:.. و این قدر باشه نگو، باشه؟
ماتیلدا: باشه!
لئون: خوبه.
ماتیلدا: خوب می خوابی؟
لئون: من هیچ وقت خوب نمی خوابم، همیشه یه چشمم بازه.
ماتیلدا: آره یادم رفته بود، من هیچ وقت کسی رو ندیدم که با یه چشم باز انقدر خر و پف کنه!
لئون: در مورد پدرت متاسفم.
ماتیلدا: اگه کسی این کارو نمی کرد یه روز احتمالا خودم این کارو می کردم.
استنفیلد: وقتی واقعا از مرگ می ترسی یاد می گیری قدر زندگی رو بدونی.
ماتیلدا: امیدوارم دروغ نگی لئون. واقعا امیدوارم توی اعماق وجودت هیچ عشقی نباشه و اگه باشه فکر کنم در عرض چند دقیقه پشیمون می شی که هیچ وقت هیچی نگفتی. دوستت دارم لئون.
لئون: انتقام چیز خوبی نیست.
ماتیلدا: فراموشش کنم؟ بعد از این که طرح بدن برادرم رو روی زمین دیدم انتظار داری فراموشش کنم؟
ماتیلدا: می بینی! هیچ چی نمی تونه عشق رو متوقف کنه لئون!
ماتیلدا: اگه من بردم منو پیش خودت نگه میداری.
لئون: و اگه باختی؟
ماتیلدا: مثل قبل تنهایی می ری خرید.
ماتیلدا: زنگی در کار نیست!
لئون: خب در بزن.
ماتیلدا: نمی خوام تو رو از دست بدم لئون.
لئون: قرار نیست منو از دست بدی. تو به من طعم زندگی رو چشوندی، می خوام شاد باشم، توی تخت بخوابم، ریشه کنم. تو هیچ وقت تنها نخواهی بود ماتیلدا. حالا لطفا برو عزیزم، برو، آروم باش، یه ساعت دیگه تو رو پیش تونی می بینم. دوستت دارم، حالا برو، حالا برو.
ماتیلدا: لئون، فکر کنم عاشقت شدم. این اولین باره، می دونی؟
لئون: اگه قبلا عاشق نشدی از کجا می دونی عشقه؟
ماتیلدا: چون احساسش می کنم.
لئون:کجا؟
ماتیلدا: توی شکمم. گرمه، همیشه یه مشکلی اونجا داشتم و الان دیگه از بین رفته.
لئون: ماتیلدا خوشحالم که دیگه دل درد نداری اما فک نکنم معنایی داشته باشه.
ماتیلدا: تو همه جور آدمی رو تمیز می کنی؟ (می کشی؟)
لئون: نه زن ها، نه بچه ها، این قانونه
استنسفیلد: این لحظه های آروم قبل طوفانو دوست دارم. این لحظه ها منو یاد بتهوون میندازه. می تونی بشنوی؟ مثل موقعیه که سرت رو روی چمن میزاری و می تونی صدای رشد کردن و صدای حشرات رو بشنوی.
لئون: بعد از این که یکیو می کشی دیگه هیچی مثل سابق نمی شه، زندگیت برای همیشه عوض میشه و باید برای همیشه با یه چشم باز بخوابی.
ماتیلدا: اونا برادرم رو کشتن، مگه چیکار کرده بود؟ اون فقط چهار سالش بود، حتی گریه هم نمی کرد …
ماتیلدا: من بیشتر براش مادر بودم تا اون خوک کثیف.
لئون: درباره خوک ها اینطوری حرف نزن، اونا از خیلی از آدما بهترن
نظرات کاربران