بازیهای بایووير به خاطر عناوین نقشآفرینی (RPG) طولانی و چند پایانشان شناخته شدهاند و دلیل خوبی هم برای این شهرت دارند. در حالی که این شرکت افسانهای، فرمول بازیهای نقشآفرینی جهانباز (CRPG) را خلق نکرد، اما قطعا در محبوب کردن آن، به ویژه در میان بازیکنان کنسول آن زمان، نقش بسزایی داشت. اما بایووير همچنین به خاطر رویکردش به پایانبندیها، بهخصوص با موفقیت بازی Mass Effect 2 و جنجال دنبالهاش، بدنام است.
برخی از محبوبترین پایانبندیهای این شرکت، آنهایی هستند که به عواقب فاجعهباری منجر میشوند و اغلب این کار را با آگاهی کامل بازیکن انجام میدهند. این مورد در Dragon Age 2 و جنگ ویرانگر بین جادوگران و تمپلارها، یا پایانبندی قدرتطلبانهی Jade Empire نیز صدق میکند.
۵- Mass Effect 2
پایانبندی بازی Mass Effect 2 به طرز فوقالعادهای قابل شخصیسازی است. این پایانبندی نه تنها تحت تاثیر بسیاری از انتخابهای بازیکن قرار میگیرد، بلکه شدیدترین بازخورد ممکن را با امکان زنده ماندن یا مردن هر شخصیت همراه ارائه میدهد. حتی فرمانده شپرد ممکن است در طول ماموریت انتحاری که در انتهای بازی قرار دارد، تسلیم شود و منتظر تصمیم بازیکن برای تکمیل ماجراجوییاش باشد.
آماده شدن برای این ماموریت نهایی، کل هدف پایانی بازی Mass Effect 2 است. دستیابی به بهترین پایانبندی نیازمند خرید تمامی ارتقاءهای اصلی سفینه، جذب تمام اعضای بالقوه خدمه و تکمیل ماموریتهای داستانی آنها، و همچنین انجام چند انتخاب درست در لحظات حیاتی در طول پایان بازی است. البته، اکثر بازیکنان در اولین تجربه خود حتی در انجام بسیاری از این الزامات شکست خواهند خورد، که منجر به پایانی نسبتا تاریک میشود، جایی که شپرد در محافظت از خدمه در ماموریت نهایی شکست میخورد.
۴- Dragon Age 2
در Dragon Age 2، بسته به رابطهی شخصیت اصلی با برخی همراهان، شاهد تغییراتی در پایان بازی هستیم. با این حال، اکثر این تفاوتها به یک انتخاب واحد خلاصه میشوند: طرفداری از تمپلارها، نگهبانان و زندانبانهای خشن هر کاربر جادو، یا شورشیان جادوگر، گروهی از جادوگران که حاضرند هر کاری برای رهایی خود از کنترل تمپلارها انجام دهند.
صرف نظر از اینکه بازیکن کدام پایان را انتخاب میکند، اوضاع به سرعت از کنترل خارج میشود. بدتر اینکه، انتخاب یک پایان به معنای تبدیل شخصیت اصلی به مهره کلیدی یکی از جناحهاست. این باعث میشود وقایعی که در پی آن رخ میدهند، چه کشتار بی رحمانه اکثر جادوگران توسط تمپلارها باشد، چه جنگ ویرانگری که توسط شورشیان جادوگران به راه میافتد، نه تنها یک اتفاق بد، بلکه نتیجه مستقیم اعمال شخصیت اصلی باشد.
۳- Mass Effect 3
پایانبندیهای بازی Mass Effect 3 در میان طرفداران بدنام هستند، آنقدر ضعیف دریافت شدند که سازندگان مجبور شدند تعداد این پایانبندیها را از سه حالت اولیه به پنج حالت نهایی گسترش دهند. جالب اینجاست که برخی از این پایانبندیهای جدید حتی تاریک تر از نسخههای اصلی هم هستند. بدترین حالت احتمالا (Refuse) است، جایی که شپرد از تکمیل ماموریت سر باز میزند و اجازه میدهد ریپرها (Reapers) تمام حیات ارگانیک در جهان هستی را نابود کنند.
دیگر پایانبندیهای اصلی نیز چندان روشن نیستند. در حالی که دنیا از نابودی کامل نجات پیدا میکند، هر پایانبندی سایههای تاریکی در خودش دارد. در حالت (Destroy)، تمام فناوری ریپرها و تمام موجودات مصنوعی نابود میشوند که منجر به مرگهای بسیار زیادی میشود، از جمله نابودی زمین و خدمهی Normandy. «کنترل» (Control) کمی بهتر است و به شپرد کنترل ریپرها را میدهد، اما این سوال را مطرح میکند که در آینده از این سلاحهای وحشتناک چگونه استفاده خواهد شد. (Synthesis) که اغلب به عنوان بهترین پایان در نظر گرفته میشود، همچنان همه موجودات ارگانیک را مجبور به تبدیل شدن به یک فرم زندگی مصنوعی میکند.
۲- Jade Empire
امپراتوری یشم (Jade Empire) بازی عجیبی است. این اولین بازی نقشآفرینی بایوور با فضاسازی اورجینال و تنها بازی در این سری است. همچنین یادآوری حیرتانگیزی است که نشان میدهد Mass Effect که تنها دو سال بعد از این بازی تیراندازی/نقشآفرینی فضایی منتشر شد، چقدر انقلابی بود. اما امپراتوری یشم با پالت رنگی جذاب و دنیای سرگرم کنندهاش، همچنین یکی از اولین بازیهای بایوور است که بازیکن را با چندین پایانبندی بد غافلگیر میکند، سنتی که تا سالهای بعد هم ادامه پیدا کرد.
امپراتوری یشم سه پایانبندی دارد که دوتای آنها بسیار تاریک هستند. اولین مورد ضدحال است، جایی که شخصیت اصلی تسلیم شخصیت منفی اصلی میشود و به او اجازه میدهد تا امپراتوری را به یک جامعهی ویرانشهری تبدیل کند. دومین پایانبندی بد بسیار جالبتر است: در تلاش برای افزایش قدرت و شکست دادن استاد سابق که حالا به بزرگترین دشمن شخصیت اصلی تبدیل شده، بازیکن میتواند به جای آزاد کردن اژدهای آب، قدرت او را بدزدد و به امپراتور بعدیِ دنیایی محکوم به نابودی تبدیل شود.
۱- Star Wars: Knights Of The Old Republic
جنگ ستارگان: شوالیههای جمهوری کهن (Star Wars: Knights of the Old Republic) پایانبندیهای فوقالعاده خلاقانه یا داستانی به شدت غافلگیرکننده ندارد؛ چنین ویژگیهایی تنها با دنبالهی ساختهشده توسط Obsidian یعنی «جنگ ستارگان: شوالیههای جمهوری کهن ۲: اربابان سیت» (Knights of the Old Republic 2: The Sith Lords) وارد مجموعه شد. در عوض، اثر اصلی بایوور نبردی کلاسیک به سبک جنگ ستارگان میان روشنایی و تاریکی را روایت میکند که به جای محدود شدن به یک پایهی شروع خوب برای دنباله، به این تم کلاسیک حق مطلب را ادا میکند.
هیچ کجای بازی به اندازهی پایانبندی بد آن، این موضوع مشهود نیست. سخن پایانی بازی دوبعدی اما کاملاً همسو با دیگر داستانهای جنگ ستارگان است. در دو پایانبندی جنبهی روشن، بازیکن ارباب سیت دارث مالاک (Darth Malak) را شکست میدهد و یا با شخصیت دوم، باستيلا (Bastila) صلح میکند/ وارد رابطهی عاشقانه میشود و یا او را میکشد. در همین حال، در پایانبندی جنبهی تاریک، شخصیت بازیکن بیشتر همراهان خود را میکشد و سپس نقش ارباب سیت را به عهده میگیرد و باستيلا را به شاگرد تاریک خود تبدیل میکند.