نقد و بررسی سریال Love Death and Robots | عشق، مرگ و ربات ها ( فصل اول )
در این مقاله قصد داریم تا نقد و بررسی سریال Love Death and Robots | عشق، مرگ و ربات ها ( فصل اول ) را برای شما قرار بدهیم ؛ با کنترل امجی همراه باشید.
همچنین
۳۳ تا از بهترین انیمیشن های ۲۰۲۳ + توضیحات و عکس در کنترل امجی بخوانید
Beastie
اولین قسمت Love، Death & Robots ما را به دنیای مبهم جنگ “beastie” می کشاند. در اپیزودی که به نظر می رسد ترکیبی از Pokemon و Monster Hunter World است ، Sonnie’s Edge حداقل در ظاهر یک اپیزود است که برای نمایش زیبایی جلوه های بصری استفاده می شود.
داستان، یک زن سخت کوش به نام سانی را می بیند که با “Beastie” انتخاب شده و خود وارد یک میدان هیولا می بیند ، و در حال مبارزه با یک جنازه تهدیدآمیز است که توسط یک مرد کچل دهان ناپاک به صحنه آورده شده است. از اینجا ، این قسمت در حالی که دو هیولا با آن در یک صحنه دایره ای مبارزه می کنند ، به یک شاخه شاخه ، خون و خشونت منفجر می شود. همانطور که تماشاگران نگاه می کنند ، و هر قطره خون را تحسین می کنند ، پایان این جنگ سونی را عقب می کشد و به محل زندگی خود عقب می رود ، در حالی که جمعیت بیش از آنچه که اخیراً شاهد آن بوده اند ، شور می کند.
در انتهای داستان نیز ما با ترس رو به رو میشویم که به شکل هیولا در آمده است که داستان به این اشاره میکند که چقدر ترس و نفرت خطرناک است، و در آخر دختره تنهایی که مورد تجاوز قرار گرفته بود تبدیل به قاتلی خشمگین از ترس های خودش می شود
انیمیشن اینجا هم عالی است و چهره های واقع گرایانه واقعاً خوب نشان می دهند که CGI در سال های اخیر چقدر پیشرفت کرده است. علاوه بر این ، صداپیشگی درجه یک است و علی رغم انبوه فحش دادن در طول قسمت ، خوب است که واقعاً زیر و بوی مزاج و ناخوشایند عرصه ای را که اپیزود در آن شرکت می کند را چشید. ، Sonnie’s Edge یک روش عالی برای شروع این مجموعه زیبا است.
Three Robots
جذاب ، خنده دار و به طرز شگفت آوری خوب نوشته شده ، سه روبات دومین قسمت از مجموعه عشق ، مرگ و ربات ها است. این اپیزودی است که شرایط را از دنیای ناخوشایند شکار هیولا به چنگال های کمدی سه روبات تغییر می دهد.
سه ربات در یک سفر گشت و گذار در یک شهر پسا آخرالزمانی ، ما را به آینده ای تاریک می کشاند که بشر همه منقرض شده است. در حالی که سه ربات در قلب این داستان به جنگل های بتونی می روند که طبیعت شروع به بازیابی آن کرده است ، هوش مصنوعی عجیب و غریب در مورد اختراعات مختلف انسان است. این منجر به توسعه یک طرح سرگرم کننده می شود که در آن ربات ها توسط یک گربه سرکش که به آنها جلا می دهد ، جا می خورند. همانطور که آنها درمورد اینکه چه کارهایی بعدی باید انجام دهند بحث می کنند ، شادمانی به وجود می آید.
به نظر می رسد که بالاخره ممکن است گربه ها مسئول سقوط بشریت باشند و در حالی که در مورد معنای این مسئله تعمق می کنیم ، صدها گربه از سایه بیرون می روند و ربات ها را محاصره می کنند. این یک قسمت سرگرم کننده را با یک یادداشت تا حدودی شوم و تاریک به پایان می رساند اما با توجه به زیربنای قسمت ، هنوز یک بخش باقی مانده است.
Three Robots نسبت به Sonnie’s Edge بسیار متفاوت است و این کنتراست شدید بسیار خوب عمل می کند. تغییر ناگهانی به سمت کمدی در حالی که حفظ پیچ و تابهای غیرمنتظره داستان است ، واقعاً باعث شده است که این قسمت به همان خوبی که هست ، باشد. ایده هایی که در مورد آینده بشریت و میراث ما باقی خواهد ماند ، به این موارد اضافه شده است ، همه در یک اپیزود پیچیده از نمایشگاه ، به جای اجازه دادن به تصاویر آن ، صحبت می کنند. در تمام این مدت ، اجازه می دهد طنز از سه مصنوعی که به طرز شگفت انگیزی انسانی تعامل دارند ، جاری شود.
تعداد اندکی عکس جالب نیز در اینجا وجود دارد و در حالی که انیمیشن به اندازه قسمت قبلی کاملاً واقع بینانه نیست ، اما جلوه های روشنایی درجه یک هستند. در اینجا چیزهای زیادی برای هضم و حتی بیشتر وجود دارد که می توانید آنها را جدا کنید. پس زمینه های هر صحنه واقعاً خود داستانی را روایت می کند و از آغازین شلیک تا صحنه پایانی با موشک ، سه ربات یک اپیزود بسیار خوب است و یکی از برجسته ترین های این نمایش است.
The witness
نقد و بررسی سریال Love Death and Robots
تجسم چشمگیر با برهنگی بیش از حد از بین می رود The Witness یکی از بهترین اپیزودهای عشق ، مرگ و ربات ها است. مجهز به زیبایی شناسی چشمگیر و بی نظیری ، The Witness از داستان ساده خود به عنوان سکوی پرشی استفاده می کند تا واقعاً قدرت هنری قسمت را به نمایش بگذارد.
داستان در اینجا با زنی شروع می شود که یک قتل را قبل از فرار از قاتل در خیابان های یک شهر ناشناخته آسیایی حس می کند و سپس شاهد آن است. در حالی که چراغ های نئون به اطراف می تابند ، زن قبل از پنهان شدن در محل کار خود ، در کوچه پس کوچه ها و پیاده روهای پر زرق و برق می دوید. از اینجا ، وقتی مرد وارد ساختمان می شود و خودش را در رحمت متولیان امر می یابد ، سری به نوبه خود به سمت دنیای تاریک میل و جنسیت می رود.
هنگامی که زن و مرد پس از چند لحظه تحریک آمیز و جنسی از محل کار خارج می شوند ، دوباره به یکدیگر برخورد می کنند و تعقیب و گریز ادامه می یابد. این امر منجر به یک اوج نهایی و یک چرخش جالب دیگر می شود که در آن نقش ها برعکس می شوند و زن در حالی که آن طرف خیابان است مرد را به قتل می رساند ، همان مرد شاهد قتل است.
اگرچه این پیچ و تاب حلقه ای بی پایان کاری است که قبلاً چند بار انجام شده است ، اما گنجاندن آن در اینجا مسلما غیر منتظره است. این به عنوان پشتیبانی از محرک اصلی اپیزود که واقعاً استعداد زیبایی و بصری منحصر به فرد است ، به خوبی کار می کند.
سبک هنری وام های زیادی از فیلم اخیر Into The Spider-Verse نیز گرفته شده است ، متن کتاب های کمیک و عکس های ضربه ای را با هر دو حرکت ضبط و CGI ادغام می کند. نتیجه یک سفر لذت طلبانه است که از طیف گیج کننده ای از عکس ها و حرکات مختلف دوربین استفاده می کند ، و احساس حرکت و همه چیز درست نیست را تقویت می کند. این یک ایده واقعا هوشمندانه است و کاملاً به مرحله اجرا رسیده است.
اکنون ، لازم به ذکر است که The Witness برهنگی وحشتناکی در آن وجود دارد. انتظار می رود عکس های جلویی کامل در طول قسمت وجود داشته باشد و در حالی که لحظه های داخل باشگاه منطقی است ، سکانس های تعقیب و گریز در خارج از خانه با از دست دادن پیراهن دکمه ای زن پشت سر او ، حواس او را پرت و ناراحت می کند و همه چیز را برای دیدن همه در معرض دید قرار می دهد. با این حال ، شاهد یک اپیزود خوب دیگر هستیم و سبک هنری باعث می شود آن را تماشا کنیم.
Suits
اگر به دنبال یک داستان هیجان انگیز با عملکرد بالا و غوطه ور در آدرنالین هستید ، به دنبال Suits نباشید. قسمت چهارم Love، Death & Robots تغییر سرعت و سبک هنری را ارائه می دهد ، زیرا حمله بیگانگان را در طول ۱۵ دقیقه جنگ به تصویر می کشد.
داستان در اینجا جامعه ای از کشاورزان را می بیند که برای خنثی کردن حمله بیگانگان گرد هم آمده اند. با پایین آمدن تاریکی از سطح جریب های زمین ، هنک کت و شلوار خود را مجهز می کند و به بیرون می رود تا جیب بیگانگان حشره مانند را تهدید کند که زندگی آنها را تهدید می کند. پس از رفع ناخوشایند تهدیدهای آنها ، مشکل بزرگتری در افق نهفته است. با کمک دو کشاورز دیگر ، هنک خود را در نبرد زندگی خود می یابد در حالی که به هزاران بیگانه پایین تپه شلیک می کند و مستقیماً وارد خط آتش آنها می شود.
در حالی که جامعه برای دستیابی به امنیت در خانه خود دست و پنجه نرم می کند ، این سه نفر کت و شلوارهای کشاورزی را پوشیده اند که کشاورزان را تهدید می کند. همه اینها باعث آشکار شدن حشره ای غول پیکر می شود. پس از اقدام ایثار و اندکی شانس ، هنک و دیگران موفق به نظر می رسند. موفقیت آمیز است ، تا زمانی که دوربین صفحه را بیرون بکشد و فاش کند که آنها در تمام مدت در یک گلخانه در یک جهان بیگانه خصمانه زندگی می کنند.
در بیشتر موارد ، Suits شوخ طبعی را با بسیاری از اقدامات واقعاً خوب متعادل می کند. لحظاتی در اینجا وجود دارد که در عناوین بزرگ پرفروش با تغییر دوربین مداوم در داخل کت و شلوارهای مکانیکی و سپس به جنگ در خارج کمک می کند تا به ایجاد تنش و رفاقت در جامعه منجر شود.
سبک هنری نیز بسیار زیبا انجام شده است. سنجیدن آن دشوار است اما تصاویر بصری رنگهای پررنگ را با انیمیشن CGI ترکیب می کنند. این جزئیات اندکی است که با فروش زیاد آب و بخار قهوه ، چند نمونه از این موارد را واقعاً به فروش می رساند. من مطمئن نیستم که سبک دقیق نامیده می شود اما این چیزی است که دوست دارم بیشتر در سایر عناوین انیمیشن ببینم.
لباس ها مانند نامه ای عاشقانه به ژانر اکشن احساس می شوند. این یک سفر هیجان انگیز با اکشن بالا است که در انتها پیچ و تاب کمی دارد. این پیچ و تاب نیز خود یک سورپرایز خوب دیگر است و راهی عالی برای پر کردن یک اپیزود مناسب است.
Sucker of souls
نقد و بررسی سریال Love Death and Robots
یه سبک انیمیشن متمایز و یک ترکیب ازکتشافات و جذابیت های خون آشام
سبک گرافیگ بسیار خاطره انگیز از انیمیشن های دهه ۹۰ است. خطوط پررنگ و سیاه بین شخصیت ها همراه با یک پالت رنگی ساده ، Sucker Of Souls را به اپیزودی تبدیل می کنده که بسیار کلاسیک و قدیمی است. این امر به ویژه در طراحی صورت ها که کاملاً ابتدایی احساس می شوند مشهود است. برای جبران آن ، Sucker Of Souls با هوشمندی رنگ خود را در اواسط قسمت از ابی سرد به قرمز برجسته تغییر میده همانطور که خود دراکولا ظاهر میشه. خشونت کوبنده ای در تک تک لحظات اپیزود حاکمه و همین خشونت سکانس های دیگه ای مثل ترس هیولا از گربه رو زیباتر میکنه.
این قسمت ممکن است بهترین داستان را نداشته باشد اما رنگ و بوی زیبایی دارد و تغییر سبک اواسط اپیزود کاملاً خوب است در نهایت اپیزودی است که به راحتی فراموش میشود اما میتونه ۱۳ دقیقه دلپذیر رو برای شما ایجاد کنه
When the yogurt took over
داستان از اونجایی شروع میشه که یه دانشمند به اشتباه باعث بوجود اومدن یه نوع ماست باهوش میشه.
ماست اولش به قصد کمک وارد میشه اما بعد از دولتمردان طلب اوهایو رو میکنه.
طبیعتا همه به این پیشنهاد مضحکش میخندن اما وقتی ماست میگه که اگه باهام همکاری نکنین با چین همکاری میکنم همه احساس ترس میکنن.
فکر میکنن بقاشون به ماست وابسته است فکر میکنن اگه بره طرف رقیبشون نابود میشن.
در ادامه ماست هوشش و قدرتش گسترش پیدا میکنه اما چجوری؟ با همون تجهیزات همون کسایی که فکر میکنن بقاشون به ماست وابسته است.
چقدر شبیه ادمایی که خودمون میبریمشون بالا و گندشون میکنیم اما جوری وانمود میکنن انگار از همه بالاترن و از همین استفاده میکنن تا با کمک خودمون قوی تر و قوی تر بشن.
ماست طرحی رو ارائه میکنه که مشکلات اقتصاد رو برطرف میکنه اما به دلیل پیچیدگی نقشه و ناتوانی انسان و اینکه دولت نمیتونه ازش درست استفاده کنه اقتصاد هزار برابر بدتر میشه.
همین نشون میده گاهی وقتا نباید به قصد بر طرف کردن کامل مشکل کاری رو انجام داد چون ریسک زیادی داره و میتونه باعث نابودی بشه(مخصوصا وقتی ارائه دهنده پروژه کسی مثل ماست باشه).
ماست حالا که به هدفش رسیده و اقتصاد رو نابود کرده رییس کل کشور میشه برای حل مشکلی که در واقع خودش درست کرده
مردم فکر میکنن که در رفاهن اما ماست هدفش ساخت زمینی بدون انسان هاست و در نهایت از زمین میره
توی این سال ها ماست اینقدر انسان ها رو وابسته به خودش کرده که همخه فکر میکنن بدون اون نمیتونن زندگی کنن
درسته انسان ها زندگی عالی ای دارن اما تبددیل به برده های ماست شدن
اربابی که خود این برده ها با اشتباهاتشون باعث قدرت گیریش شدن
اربابی که مشکلاتشون رو برطرف کرد اما جوری اونا رو به خودشون وابسته کرد که همه میپرستیدنش و ترس از این داشتن که اونا رو رها کنه
این اساساً از اشتباه بشر در اثر ناتوانی ناشی از تکامل چیزی کاملاً بی ضرر به نام ماست ناشی میشه
چقدر شبیه به تکنولوژی ای که روز به روز در حال قدرت گیریه
این قسمت وابستگی ما به فناوری و آنچه در صورت عدم اعتماد به نفس ما اتفاق میفته، می پردازد.
هر چیزی رو که بیش از حد بهش قدرت بدیم و بزرگش کنیم سبب نابودیمون میشه چه انسان ها چه تکنولوژی ها و چه چیزهایی که حتی نمیبینمشون ولی به قدری بزرگشون کردیم که فکر میکنیم بدون اونا زندگی بی معنیه خودمون باعث قدرت گیریشون میشیم اما فکر میکنیم برای بقا بهشون نیاز داریم بله برای بقا به قدرت و توانایی هامون نیاز داریم اما اگه این قدرت و توانایی رو به ماست بدیم و نتونیم کنترلش کنیم باعث نابودیمون میشه.
موسیقی ای که در طول اپیزود پخش میشه رو دقت کنین خیلی شبیه به خنده و قهقهه است خنده به حماقت انسان ها که انتها نداره.
Beyond the Aquila Rift
نقد و بررسی سریال Love Death and Robots
در واقعیت هستیم یا خیالی خوش ؟
این قسمت انیمیشنی سه بعدی است که با استفاده از موشن کپچر ساخته شده ، فضایی واقع گرایانه و جزییات فوق العاده ای دارد در تمی که بیشتر از رنگ ابی استفاده شده به علت مرتبط بودن آن با نجوم ، شخصیت های آن بشدت شبیه انسان های واقعی هستند و موسیقی تلاش قابل توجه ای برای انتقال پیام داستان می کند ، در این قسمت ما سفینه ای می بینیم که در حرکت دچار مشکل می شود و بعد از اینکه سر نشینان آن از خواب بپا می خیزند ، متوجه می شوند که یک عضو قدیمی که مدت ها قبل گم شده ، در سفینه حضور دارد و قصد راهنمایی آن ها را دارد ، شخصیت اصلی داستان با معشوق خود وقت گذرانی می کند در سفینه ای در ناکجا که شاید پیش تر به علت گم شدن او فقط در خیالات خود به سر می برد ، بعد از گذشت زمان شخصیت داستان از معشوق خود طلب حقیقت می کند اما تنها چیزی که می بیند بیدار شدن در محیط اخرالزمانی است با حضور موجوداتی وحشتناک که مجددا به خواب می رود و در رویاهای فریبنده خود بیدار می شود . می توان گفت مرز بین خیال و واقعیت پیچیده تر و نزدیک تر از آن است که بتوان تشخیص داد .
Good hunting
جادو مرده‌است.
لیانگ، کودکی که از جنس آینده و نقطه مقابل پدرش که شکارچی جادوییست که درکش نمیکند. اما لیانگ جادو را میفهمد. هم جادوی هولیجان ها را و هم جادو چرخ دنده ها را.
انقلاب صنعتی و سیاست های اقتصادی مصرف‌گرایانه سوغات انگلیسی ها بود که لیانگ را درگیر زندگی پوچ صنعتی کرد و ین را از معبدگاهش دور کرد تا جلو اربابان غریبه زانو بزند و درگیر تمایلات جنسی بشود که رنگش را به میل خودشان تغییر میدهند و لباس برده به تنش کنند.
چرخ زندگی می‌چرخد تا لیان جادوگر جادو چرخ‌دنده باشد و ین برده آن.
لیان تماما به پدرش پشت میکند تا برای ین رختی بدوزد به رنگ جادوی نو تا بشود هر آنچه که روزی ادعا میکرد نیست؛ شکارچیان انسان.
شاید اگر یک ایراد از این انیمه بگیرم استفاده غیر ضروری از راوی هستش و برای مثال در قسمتwhen yogurt took over استفاده بسیار درست و کافی از راوی را می‌بینیم اما میتوانم با موسیقی کافی در کنار تدوین بسیار جذاب از این موضوع چشم پوشی کنیم.
The dump
نقد و بررسی سریال Love Death and Robots
به یه زنگ تفریح میان اپیزود های کوبنده LDAR نیازمندید؟ این قسمت رو تماشا کنید
یه اپیزودی که ادعاهایی که دیگر اپیزودهای سریال دارن رو نداره اما ترس ناب دهه های۷۰-۸۰ رو در خودش داره همراه لحظات فان
گرافیک خاص این اپیزود از همون ثانیه اول نحوه تقابل نظام سرمایه داری و افراد زیردست رو نشون میده.از همون لحظه ای که مامور کفشش رو با تابلویی که اسم اتو روش هست پاک میکنه
اتو هیولاییه که از همه چی تغذیه میکنه و قدرت میگیره(چقدر شبیه به ماست اپیزود قبل اما فرقی که اینجا هست اینه دیو اینجا فهمیده چجوری از این هیولا استفاده کنه)
زندگی دیو این زباله دونه هر چقدر هم برای بقیه ناخوشایند باشه اما اون داره از زندگیش لذت میبره و هرکس بخواد این اسایش رو ازش بگیره نابود میشه
شاید از نظر اون بازرس دیو و اون زباله ها فرقی نداشته باشن اما چه اون زباله ها و چه دیو حاصل کارهای افرادی مثل بازرس هستن و همون اشغال هایی که تولیدشون می کردن آخر گریبانشون رو گرفت
شاید سرمایه دار ها بتونن به فسادشون بپردازن اما وقتی با افرادی مثل دیو درگیر بشن نابودیشون حتمیه
این اپیزود شاید به بلندپروازی دیگر قسمت های سریال نباشه و از لحاظ هنری هم دستاورد بزرگی نباشه و ایده خارق العاده ای نداشته باشه
اما لحظات لذت بخشی رو براتون فراهم میکنه تا از تسلیم نشدن دیو لذت ببرید و اماده اپیزود های کوبنده در ادامه سریال باشید.
Shape shifters
نقد و بررسی سریال Love Death and Robots
در جایی، گوشه یک جهانی غریب جایی که دو گرگینه پلاکی برای خود در ارتش دارند و قلاده‌شان در دست نظامیان آمریکایی است انتقامی ناسرشت روایت میشود.
از شروع اپیزود، تکنیک فوتوریلیستیک خودنمایی میکند، همان تکنیکی که در اپیزود هفتم هم استفاده شد و جزئیات بسیار جذاب به نمایش گذاشته میشوند. از شکست نور در گرمای بیابان گرفته تا حالت چهره و تمرکز روی قابلیت گرگینه ها همه به بهترین شکل فراهم شدند.
داستان شاید چیزی جدید و یا غیره منتظره برای ما نداشته باشد اما به جرئت یکی از بهترین هاست در کنار دیگر آثار این چنینی.
و صد البته جدال نهایی برای من بالای همه جدال های گرگینه‌ای می ایستد که جلوتر به ان میپردازیم.
جذاب ترین اتفاق این اپیزود برای من جایست که دکر برای کمک به دوستش سوبیسکی میدود تا خود را به بالا تپه برساند و در اینجا گابریل پناچولی کارگردان این قسمت یک دلیل دهن پرکن برای خود درست میکند:
چرا انیمیشن چرا فیلم نه؟
وقتی دکر شروع به بالا رفتن از تپه میکند دوربین دیوانه وار عمل میکند از لانگ شات به کلوز شات به مدیوم شاتو در پایان سوییچ دوانه کننده به pov در کنار موسیقی تنش زا و استفاده از یک لامپ نیم سوز چشمک زن فضای دلهره را به زیبایی خلق میکند.
در بدو ورود به کمپ بوی تند خوی حیوانی یک غریبه در صورت دکر میزند و در بین بوی خون به بدن بی‌جان سوبیسکی میرسد.
دولتها قلاده گرگینه را تنگتر میکنند که هیولا دشمن را زنده میخواهیم اما دکر همچین قصدی ندارد.
در شب ماه کامل تنها و با رخت طبیعت به بیابان میزند و با گرگ پیر روبرو میشود و اینجا جدالی به زیبایی هر چه تمام تر رخ میدهد. از دوربین پویا و کات های خشک و موسیقی کمرنگ اما کافی و نکته کمتر بهش پرداخته شده استفاده های خیلی زیبا از اسلوموشن که به خشونت خام اپیزود کمک کرده.
و اما خود نبرد، رویارویی دکر با دو گرگینه یکی پیر و دیگری احمق. با هوشمندی گرگ جوان را به زمین میزند که برایش آنچنان اهمیتی هم ندارد. او برای گرگ پیر آمده. دکر خیلی راحت میتوانست همانگونه که گلوی گرگ جوان را پاره کرد زندگی گرگ پیر را هم پایان دهد اما دردش بیشتر از اینهاست. او خشمگین نیست او برای انتقام آمده. شکوه خرد کردن جمجمه او با چشمان سفید سلطه جویش پیامی کامل را فریاد میزند.
Helping han
نقد و بررسی سریال Love Death and Robots
برای مدت‌ها آسمان اوج حسرت انسان ها بود. فضایی بیکران و مژده دهنده، سرای خدایان، روزی دهنده، منبع الهام شاعران و فیلسوفان و مهم‌تر از همه بکر.
قدم به قدم، شاتل بعد از شاتل، ماهواره بعد از ماهواره در پی آلوده کردن آسمانیم و ساختن زباله دانی مثل اقیانوس هایمان.
الکساندرا که فقط برای تعمیری جزعی به خارج از جو فرستاده میشود تا مشکل ماهواره‌ای را برطرف کند در راه بازگشت داستانی دردناک برای گفتن دارد.
از ابتدا ظاهرا هیچ چیز درست نیست از سخت افزار داخل فضاپیما گرفته تا در که به درستی باز و بسته نمیشود همه آگاهی از رویدادی میدهند.
با برخورد زباله‌ای فضایی به منبع اکسیژن الکس، سرگردان در پهنای بیکران آسمان و دور افتاده از سفینه فضاییش تنها چهارده دقیقه زمان دارد که تصمیم نهاییش را بگیرد:
مرگ با چشم اندازی مسخ کننده یا تلاش برای روزهای بیشتر.
در این لحظات ما با شات های خیره کننده‌ای روبرو می شویم. لانگ شات ها با بکگراند زمین و کلوز شات ها در کلاه الکس بسیار لذت بخشند.
به طور کلی در خلق فضایی دلهرآور و القا حس ناتوانی این اپیزود سربلند بوده است. موسیقی که از ابتدا ما را همراهی و راهنمایی میکند همگی در کنار هم موفق بوده‌اند اما موضوعی که برای من تا این لحظه روشن نیست این است که انگیزه الکساندرا برای زنده ماند چیست چه چیزی یا چه کسی را رو زمین انتظار میکشد که چنین دردی را برایش به جان میخرد و معنای واقعی به جان میخرد.
Fish night
آخرین وسوسه
شاید این تمامیت خواهی ایکاروس نبود که…
شاید این گرمای خورشید نبود که…
شاید این جاه طلبی خود ددلوس بود که زیادی به خورشید نزدیک شده بود…
شاید…
چه بخواهید به این اپیزود سطحی نگاه کنید، چه فرسنگی در دلش کاوش کنید، برای آرامش خیالتان حرفی برای گفتن دارد.
در دل اقیانوسی مرده با گرمای بیابان فینیکس که ماشینش جوش می‌آورد دیگر چه برسد به انسانش، چند چیز دست به دست هم میدهند تا خالق شبی از یاد نرفتی باشند.
شاید اگر جوان‌مرد قصه کمی بیشتر به غُر‌های پیرمرد گوش میکرد و ماشین را به درستی چک میکرد…
شاید اگر پیرمرد قصه زیر نور ماه کامل حرف از ارواح از یاد رفته نیاکان آبزیان نمیزد…
هیچکدام از این شاید ها هیچکس را زنده نمیکند ما هم نمیخواهم کسی زنده شود میخواهیم؟
این اپیزود رنگارنگ با تمام رنگهایش اما در آخر رد خون روی ماه است که در ذهن می‌ماند.لحظه غرق شدن مردجوان در آخرین وسوسه خود و موسیقی بسیار جذابش به راحتی در بین بهترین های این سریال قرار می‌گیرد.
Lucky 13
در سه اپیزود گذشته بیشتر از عشق و مرگ گفتم. از یک قدمی مرگ تا قتل و غرق. از عشقی دوستانه تا عاشق زندگی بودن و جای خالی روبات ها بسیار احساس میشود. این اپیزود به موقع از راه رسید. بریم تا عشق و مرگ و روبات را در کنار هم تجربه کنیم.
باز هم کیفیت ساخت در لحظه لحظه ماجراجویی ۱۳ دیده میشود. و باری دیگر بکارگیری های بسیار زیبا از اسلوموشن من رو شگفت زده می‌کردند.
چیزی که شاید ۱۳ را چیزی بیشتر از یک آهن پوسیده میکند شات‌های از دید دوربین های ۱۳ هستند که به نوعی ایجاد توهمی دیداری میکنند تا بتوانیم مقداری احساسات و درک محیطی برای این هواپیما از پای درامده در نظر بگیریم. و در آخر هم جایی که کلبی پایانی برای داستان خود مشخص میکند و تصمیم به نابودی ۱۳ می‌گیرد، با به پایان رسیدن تایمر مشخص شده منفجر نمیشود.
شاید واقعا میفهمد و می‌خواهد سرباز بیشتری را از پای دربیاورد شاید هم فقط یک اشتباه نرم‌افزاری بدلیل کهنگی و ضربه های وارده باشد ولی ما در آخر حقیقت هر چه باشد برای یک هوش مصنوعی سوگواری میکنیم.
نکته‌ای که در بیشتر اپیزود ها به چشم میاد ایده گرفتن از آثاری دیگر و رفرنس های بسیار جذاب است.
اگر شما از این اپیزود لذت بردید فیلم eagle eye را پیشنهاد میکنم که حال و هوایی مشابه دارد.
Zima blue
“دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ “
در جستجوی روح زندگی و اما سوال اصلی اینجاست که سر انجام چه می شود ؟
یکی از جذاب‌ترین و گونه ای بهترین قسمت این مجموعه هجده قسمتی بی شک Zima Blue است ، این قسمت به قدری خوب است که در انتها شاید فکر کنید که هفده قسمت دیگر محتوایی برای ارائه ندارند و به نوعی باقی قسمت ها در کنار این کلاس فلسفه چندان به چشم نمی آیند . داستان با معنای زندگی پیش می رود در تمی با رنگ غالب این قسمت یعنی آبی آسمانی با گرافیک زیبا و خاص این قسمت . کنتراست ایجاد شده به گرافیک کمک بسزایی می کند ، انیمیشن این قسمت ترکیبی از فضای سه بعدی و دو بعدی است و روایت کار بشدت عالی است بدون فضای داستانی شلوغ به همراه دیالوگ های تامل برانگیز که در خدمت روایت هستند تا فضای تفکر لازمه را به شیوه ای هنری برای مخاطب ایجاد کنند . صحبت ها و استدلال های زیما بلو خیلی خوب است و فلسفه در عمق کار کاشته شده است . حقیقتا صحبت در باب معنای زندگی و اگزیستانسیالیسم بحثی زمان بر است اما زیما بلو با توسعه داستان در مدتی کوتاه به خوبی از پس این امر بر می آید و آن هم امری که بسیار حائز اهمیت است ؛ سوال در چیستی معنای زندگی ؛ زیما بلو به مانند سولاریس اثری از اندری تارکوفسکی فقید در بستری علمی تخیلی ما را با این سوال روبرو می کند .
در فیلم هایی که رویکرد اگزیستانسیالیسم و معناگرایانه وجود دارد یکی از ارکان اصلی آنها معنا بخشیدن به مفاهیم ساده و کوچک است به مانند سکانس هایی که مارا یاد فیلم توت فرنگی های وحشی از اینگمار برگمان می اندازد .
داستان شامل شعار های زرد نیست بلکه پیامی انسانی را در عمق داستان منتقل می کند ؛ رسیدن به عنصر سادگی با گذشت از تمامی سختی ها و پیچیدگی ها ، در واقع زیما بلو به سادگی که بدست آوردنش اصلا ساده نیست رسیده است او پیچیدگی را در تمام کیهان دیده و از آن گذشته و در سر انجام کار می خواهد به طبیعت نهفته درونش برگردد ، او با کشتن پیچیدگی مدرن پوچ به زندگی خود معنا می بخشد و در آب خود را تطهیر می دهد و رستگار می شود .
Blind spot
بعد از قسمتی عمیق و پر محتوا با قسمتی بدون مفهوم مواجه می شویم که بعد از روبرو شدن با زیما بلو کمی در ذوق می زند و می توان گفت جزو قسمت های ذاتاً سطحی این مجموعه است و حرف زیادی برای گفتن ندارد با ایده ای یکبار مصرف و دیالوگ هایی نه چندان قوی . داستان آن ما را یاد سری فیلم های مدمکس می اندازد با این تفاوت که این بار شاهد درگیری سایبرپانک ها و طبق معمول صحنه های اکشن هستیم . محیط رنگی این قسمت بیشتر تحت سلطه رنگ بنفش است و توسط CGI طراحی شده اما کانسپت ارت های آن بی هویت و کلیشه ای هستند . شاید تنها نقطه قوت این قسمت افکت های تصویری جذاب آن است . قطعا هدف سازندگان این سریال با ساخت این قسمت قرار دادن زنگ تفریحی بعد از کلاس درس فلسفه زیما بلو بوده است .
Ice age
نقد و بررسی سریال Love Death and Robots
تکامل در کسری از ثانیه در یخبندان
این قسمت لایو اکشنی ترکیب شده از گذشته ، حال و آینده است و در آن دورنگاهی می شود به سرگذشت های بشر و آینده احتمالی آن . کارهای گرافیکی به سبک فوتورئالیستیک که توسط CGI طراحی شدند ، می باشند . شاید ابتدای کار فکر کنید به مانند قسمت های قبل انیمیشن است که باید گفت در این قسمت از بازیگران واقعی استفاده می شود . البته شاهد بازی های نه چندان جالبی هستیم از این دو بازیگر . در این ترکیب لایو اکشن و انیمیشن ما یک زوج جوان داریم که در فریزر خود تمدنی انسانی را کشف می کنند که به سرعت در حال پیشرفت هستند از دوران کهن و پارینه سنگی تا عصر فوق مدرن و پدیدار شدن سفینه های فضایی ، البته این قسمت کمی در نتیجه گیری مشکل دارد با این حال می توان این برداشت را کرد تمدن بشری پیشرفت می کند و در آخر خودش باعث نابودی خود می شود و دوران کهن تازه ای شکل می گیرد مانند سخنی که البرت انیشتین گفت :« نمی دانم در جنگ جهانی سوم از چه سلاح هایی استفاده می شود اما می دانم در جنگ جهانی چهارم مردم با سنگ و چماق با یکدیگر خواهند جنگید.
Alternate Histories
این قسمت با هجو غیر مستقیم و داستانی جالب سر و کار دارد .رویکرد پست مدرن و تصویر سازی دو بعدی با رنگ های روشن از ویژگی های این قسمت است . پتانسیل این قسمت بسیار زیاد بود اما آنطور که باید از آن استفاده نشد . استفاده از رفرنس های متعدد از دکتراسترنجلاو تا تابلوی آفرینش میکل انژ در این قسمت صورت گرفته . داستان در مورد مولتی ورسی است که پیشبینی هایی از چگونگی رقم خوردن تاریخ در صورت تغییر در اتفاقات گذشته می کند ، رویدادی که این قسمت انتخاب کرده بررسی حالت های مطلوب به قدرت نرسیدن هیتلر است و شوخی هایی با جنگ های جهانی ، سفر به ماه و رهبر المان نازی می کند . و جوابی است بر این سوال همیشگی که اگر آن اتفاق نمی افتاد اوضاع مساعد می شد و جواب این قسمت این است که روزگار انقدر ورق می خورد که نمی توان چنین برداشتی کرد .
Secret war
نقد و بررسی سریال Love Death and Robots
این قسمت انیمیشنی فوق العاده جذاب و بشدت طبیعی که توسط CGI طراحی شده است ، با تم غالبا سرد که در عین سادگی چشم نواز به نظر می رسد . صحنه های نبرد حماسی و موسیقی زیبا که کمک شایانی به تصویر کشیدن فرهنگ و ملیت روسی می کند . اما پرداخته نشدن شخصیت ها با توجه به کوتاه بودن ، حس همذات پنداری را ایجاد نمی کند شاید زمان این قسمت باید کمی بیشتر می بود . داستان در مورد حضور موجوداتی ناشناخته در بستر جنگ جهانی و تصمیمات سیاست مدارانی از بیرون گود و تاثیر و پرداخت تاوان آن توسط سربازان است . جنگ نهان حسن ختامی ایثار گرانه برای پایان فصل اول بود .
نظرات کاربران