داستان بازی Tintin Reporter: Cigars of The Pharaoh

داستان بازی Tintin Reporter: Cigars of The Pharaoh

«تن‌تن» و سگش «میلو» که تعطیلات خود را در یک کشتی تفریحی دریای مدیترانه می‌گذرانند، با Rastapopoulos تهیه‌کننده ثروتمند فیلم‌ها و همچنین یک مصرشناس عجیب‌غریب به نام Sophocles Sarcophagus ملاقات می‌کنند. هنگامی که تن‌تن توسط دو پلیس (Thomson و Thompson) به قاچاق مواد مخدر متهم می‌شود، پا به فرار گذاشته و پس از همراهی با Sarcophagus به جستجوی مقبره کشف‌نشده یکی از فراعنه به نام Kih-Oskh در نزدیکی قاهره می‌رود. او متوجه می‌شود که مقبره، مملو از اجساد مومیایی‌شده (مصرشناسان سابق که سعی در یافتن مقبره داشتند) و جعبه‌های سیگار برگ می‌باشد که روی آن‌ها نماد مرموز فرعون زده شده است. Sarcophagus در ادامه داخل مقبره ناپدید شده و تن‌تن و میلو پس از این‌که دشمنی ناشناس آن‌ها را گاز می‌گیرد، بیهوش می‌شوند. سپس آن‌ها را سوار یک کشتی در داخل تابوت‌های چوبی می‌کنند که ناخدای آن Allan قاچاقچی است ولی از ترس گارد ساحلی، دستور می‌دهد که تابوت‌ها را به دریا پرتاب کنند.

تن‌تن و میلو در ادامه توسط یک تیرانداز که آن‌ها را با کشتی به عربستان می‌برد، نجات پیدا می‌کنند و تن‌تن در آنجا با شیخ Patrash Pasha و Rastapopoulos که در حال فیلمبرداری است، مواجه می‌شود. او سپس با فرار دوباره از دست Thomson و Thompson که معتقدند تن‌تن از تیراندازان است، همراه با میلو در صحرا سفر کرده و در نهایت به شهر می‌رسند ولی هنگامی که سیگارهای بیشتری را با نماد فرعون پیدا می‌کنند، به چنگ ارتش محلی افتاده و قصد دارند تن‌تن را به عنوان یک جاسوس، اعدام کنند. در این حین Thomson و Thompson سر رسیده او را از اعدام نجات می‌دهند تا بتوانند او را زنده دستگیر کنند. با این حال، هنگامی که ارتش به مخفیگاه آن‌ها حمله می‌کند، تن‌تن و میلو موفق می‌شوند از دست آن‌ها فرار کرده و با هواپیما از عربستان بروند.

هواپیما با تمام کردن سوخت بر فراز کشور هندوستان، به داخل جنگل سقوط کرده و تن‌تن پس از نجات یک فیل بیمار، Sarcophagus را می‌یابد که اکنون دیوانه شده است. Sarcophagus در حالی که در روستای مجاور به دنبال کمک می‌گردد، سعی دارد تن‌تن را به دستور یک مرتاض بکشد. تن‌تن سپس از طریق بازجویی از یک شاعر به نام Zloty متوجه می‌شود که یک باند بین‌المللی قاچاق مواد مخدر، قصد کشتن تن‌تن را دارند. او قبل از این‌که بتواند نام رئیس این باند را بداند، توسط مرتاض به «زهر جنون» مبتلا می‌شود. تن‌تن پس از ملاقات با مهاراجه‌ی Gaipajama با او دوست شده و مهاراجه فاش می‌کند که خانواده‌اش مدت‌هاست با یک باند جنایتکار قاچاق تریاک می‌جنگند و در این راه پدر و برادرش دیوانه شده‌اند.