داستان بازی Days Gone

شخصیت اصلی یعنی »دیکن اس‌تی. جان» در میان دیگر بازماندگان حادثه‌ی شیوع ویروس، یکی از اعضای باشگاه موتورسواری «مانگرل» است. او معمولا به راندن در زمین‌های بایر شمال غربی مشغول است و هیچ وقت به مدت طولانی در یک محل ساکن نمی‌ماند. دیکن اغلب به عنوان یک شکارچی جایزه‌بگیر یا مزدور فعالیت می‌کند و در قبال این کار ملزومات و موارد مورد نیاز خود را تأمین می‌کند. او در مقطعی پی می‌برد که برای سرش جایزه‌ای در نظر گرفته شده و به همین سبب دشمنان بیشتری پیدا کرده است. دیکن و دوستش بوزر تصمیم می‌گیرند به سمت شمال فرار کنند اما برنامه‌های آن‌ها با مجروح شدن بوزر و همچنین خراب شدن موتور دیکن متوقف می‌شود.

داستان به دو سال بعد می‌رود. تمدن سقوط کرده است و جمعیت انبوهی دچار آلودگی شده‌اند. فریکرها در سرزمین‌ها پرسه می‌زنند و تهدیدی برای جان انسان‌های بازمانده هستند. دیکن و بوزر حالا در «اورگن» به عنوان جایزه‌بگیر فعالیت می‌کنند. دیکن پس از مشاهده کمپ پناهنده NERO که به دلیل هجوم فریکرها تخلیه شده بود، به این باور رسیده بود که همسرش سارا مرده است. دیکن و بوزر تصمیم داشتند برای یافتن فرصت‌های بهتر به شمال بروند ولی یکی از دستان بوزر توسط باندی از ریپرها به شدت دچار سوختگی شده بود و این اتفاق که باعث تأخیر در سفر آن‌ها شد.

دیکن همچنین پی برده بود که ریپرها به دلایل نامعلومی برای سر بوزر هم جایزه‌ای تعیین کرده‌اند. علاوه بر این دیکن چند مرتبه هلیکوپترهای وابسته به NERO را دیده بود که این فکر را به او القا می‌کرد که شاید سارا هنوز زنده باشد. دیکن موفق شد یکی از این هلیکوپترها را دنبال کند و با یکی از پژوهشگران NERO به نام «اوبرایان» دیدار کند. اوبرایان همان مردی بود که سارا را برده بود. او اشاره کرد که هلیکوپترش به سمت کمپ دیگری منحرف شده است و اظهار کرد که سارا ممکن است هنوز زنده باشد.