۱۰ فیلم غم انگیز و تاثیرگذاری که اشک شمارا در میاورد .
تا حالا محو تماشایی فیلم شدین که متوجه احساساتی شدن و در آمدن اشکتان نشوید فیلم های زیادی در ژانر های مختلف وجود دارند که مخاطب را درگیر کرده که با آن احساس همدردی کند در این مقاله ما قصد داریم ۱۰ تا از این فیلم ها را به شما معرفی کنیم.
کنار من بمان (۱۹۸۶)
فیلم «کنار من بمان» (Stand By Me) یکی از تاثیرگذارترین فیلم هایی است که در تاریخ سینما ساخته شده و ماجرای داستان آن کمتر از ۹۰ دقیقه طول می کشد. راب راینر به عنوان کارگردان فیلم، از بازیگران نوجوان خود در این فیلم چنان بازی هایی می گیرد که در تاریخ سینما سابقه نداشت . این فیلم غم انگیز در همان لحظات ابتدایی شما را به یاد دوران کودکی و نوجوانی و برخی از دوستانتان می اندازد و به شما می گوید تمام شادی ها و خوشی هایی که در گذشته داشته اید تنها یک سراب و توهم بوده است. ضرورتاً داستان فیلم نیست که اشک را از چشم بیننده جاری می سازد بلکه آن چیزی که شما را به گریه می اندازد تماشای این فیلم در زمان درست و خاطراتی است که با دیدن این فیلم به یاد خواهید آورد. این فیلم اولین حضور ریور فینیکس، بازیگر نوجوان و آینده دار آن دوران بود که بعدها در روزگار جوانی درگذشت.
رقصنده در تاریکی (۲۰۰۰)
لارس وون تریر یک کارگردان خارق العاده است که می داند فیلم هایش را چطور بسازد که بیشترین تاثیرگذاری را بر روی بیننده داشته باشند. او برخی از ناراحت کننده ترین فیلم های تاریخ سینما را ساخته که البته همگی پرفروش بوده اند. با فیلم غم انگیز «رقصنده در تاریکی» (Dancer In The Dark)، وون تریر موقعیتی دردناک و آزار دهنده را انتخاب کرده و نوری از امید را بر آن می تاباند و بعد ناگهان همه امید تماشاگر به ناامیدی مطلق تبدیل می شود. با تماشای این فیلم متوجه می شوید که در شاهکار وون تریر، زیبایی و زشتی از هم تفکیک ناپذیرند. این فیلم بی نقص و تکان دهنده در فستیوال کن برنده جایزه نخل طلایی شد که زیبایی فیلم را تضمین می نماید اما فراموش نکنید اشک هایتان را أخیره کنید زیرا «رقصنده در تاریکی» به شدت شما را به هم خواهد ریخت.
داستان فیلم در مورد یک مادر تنها و مهاجر اهل چک است که در یک کارخانه مشغول به کار بوده و رفته رفته بینایی خود را از دست می دهد. وی آرامش را در موسیقی می یابد و تصویرسازی های ذهنی و تصوراتش به او کمک می کند که روزهای سختش را سپری کند. همان طور که در تمامی فیلم های وون تریر دیده می شود، در نهایت همه چیز به نابودی شخصیت قهرمان داستان ختم می شود و او با یک شخصیت شرور و خلافکار اشتباه گرفته می شود.
مسیر سبز (۱۹۹۹)
فیلم غم انگیز و بسیار تاثیرگذار «مسیر سبز» (The Green Mile) در مورد مردی قوی هیکل با قلبی مهربان است که به دلیل جرمی که مرتکب آن نشده انتظار اعدام را می کشد و همین داستان کافی است که چندین بار در طول فیلم اشکهایتان جاری شود. این فیلم نیز مانند «نجات سرباز رایان»، تام هنکس را در نقش اصلی خود دارد و فرانک دارابونت با استادی تمام آن را از روی یکی از رمان های استفن کینگ ساخته است و در طول ۳ ساعت زمان فیلم، رفته رفته شیفته شخصیت جان کافی می شوید؛ مردی قوی هیکل و سیاهپوست که علیرغم ظاهر خشنش دارای قدرت شفابخشی است و به دلیل جنایت وحشتناکی که شخص دیگری مرتکب شده به اعدام محکوم می شود.
وجود عناصر فراطبیعی که از شاخصه های رمان های استفن کینگ است بر جذابیت و تاثیرگذاری داستان «مسیر سبز» می افزاید. تمامیت فیلم در مورد مواجهه خیر و شر است و به بیننده اخطار می دهد که عدالت و مهربانی چیزهایی نیستند که بتوان به راحتی و به خاطر هر منفعتی از آن ها گذشت.
نجات سرباز رایان (۱۹۹۸)
هیچ چینمی تواند به اندازه تلاش و مبارزه بی امان و فداکاری های غیرقابل تصور یک گروه سرباز متحد برای تحقق یک هدف مقدس و انسانی و دیدن مرگ دوستان نزدیک در میدان نبرد، انسان را به گریه نمی اندازد. برای بسیاری از علاقمدان به سینما، فیلم «نجات سرباز رایان» (Saving Private Ryan) بهترین فیلم جنگی تاریخ سینماست که انسان را به شدت احساساتی می کند. استیون اسپیلبرگ با ساخت این فیلم غم انگیز و تاثیرگذار استانداردی تازه در زمینه ساخت فیلم های جنگی بنا کرده و رکوردهای بسیاری را شکست. او دهشتناک بودن جنگ را به شیوه ای نشان داد که باعث شد بسیاری از جنگ متنفر شوند.
علاوه بر این، تکنیک های فیلمبرداری به کار گرفته شده در این فیلم باعث شد که با واقعیت برخی از نبردهای مرگبار دوران جنگ جهانی دوم آشنا شویم، اتفاقات و تصاویری که شاید هیچگاه در هیچ فیلم جنگی دیگری تا آن زمان با چنین تاثیرگذاری و دقتی به تصویر کشیده نشده بودند. در این فیلم، کاپیتان میلر (تام هنکس) رهبری گروهی از سربازان را بر عهده دارد که در میدان نبرد قصد پیدا کردن و بازگرداندن یک سرباز به نام جیمز فرانسیس رایان (مت دیمون) را دارند که ۳ برادرش را در جنگ از دست داده و دولت می خواهد او را به عنوان تنها پسر بازمانده یک پیرزن به او بازگرداند. با توجه به شخصیت های متفاوت و داستان هایی که برای هر یک از آن رقم می خورد بسیار سخت است که هنگام تماشای این فیلم غم انگیز خود را در میدان نبرد همراه با آن ها نیافته و با مرگ و فداکاری هر یک، اشک از چشمانتان جاری نشود.
تاریخ مجهول آمریکا (۱۹۹۸)
فیلم انتقادی و تاثیرگذار «تاریخ مجهول آمریکا» (American History X) فیلمی بود که ادوارد نورتون را وارد جرگه بازیگران طراز اول هالیوود کرد و البته تماشاگران بسیاری را در سال ۱۹۹۸ با دیدگاه باز و چشم هایی خیس روانه خانه هایشان کرد. «تاریخ مجهول آمریکا» یکی از تاثیرگذارترین و شوکه کننده ترین فیلم های دهه ۱۹۹۰ بود و داستان خانواده ای را روایت می کند که وارد یک جنبش نئونازی ضد سیاهپوستان می شوند. داستان فیلم در شهر افسانه ای و تاریخی ونیز در لس آنجلس رخ می دهد که بهترین مکان برای روایت این داستان است.
در این شهر درگیری های نژادی بسیاری رخ داده و تصاویری که در این فیلم از این درگیری ها پرده بر می دارد بسیار وحشتناک و گاه غیرقابل تماشا هستند. داستان فیلم در قالب مرسوم و گاه به صورت فلش بک به بررسی عمیق مباحثی مانند توحش انسانی، پشیمانی، درست و نادرست، غیرممکن بودن سیکل وحشتناک نفرت و تصویرسازی خشونت می پردازد. «تاریخ مجهول آمریکا» از آن دسته فیلم هایی است که شما را به سختی تکان میدهد واشک شما را جاری میسازد.
تایتانیک (۱۹۹۷)
اسرار کشتی معروف و سفر بی پایانش به خوبی در روح فیلمی از جیمز کامرون به همین نام دمیده شده است. کامرون با ساخت فیلم «تایتانیک» همه قواعد و کلیشه های مرسوم سینما را زیر پا گذاشت و داستانی از عشق و مرگ عزیزان را در قالب یک رخداد مهم تاریخی با استفاده از نبوغ خود به تصویر کشید که دنیای سینما را زیر و رو کرد. در این فیلم نیز، مانند تمامی فیلم های جیمز کامرون، یکی از دوست داشتنی ترین شخصیت های داستان باید بمیرد و در هر جایی از داستان رگه هایی از عشق دیده می شود.
جادوی این داستان خیره کننده باعث می شود از خود بپرسید: اگر من آنجا بودم چه می کردم؟ در این فیلم غم انگیز و البته موفق و رکورشکن، دو بازیگر جوان آن دوران، کیت وینسلت و لئوناردو دی کاپریو نقش عاشق و معشوقی را بازی می کنند که سوار بر کشتی نام آشنای تایتانیک داستانی تراژیک در تراژیک را رقم می زنند. این فیلم دارای چنان صحنه های تاثیرگذاری و غیرقابل تکراری است که اگر آن را دیده اید (که به احتمال فراوان دیده اید! شاید نتوان کسی را پیدا کرد که این فیلم را ندیده باشد!) از تماشای آن لذت برده و البته در انتهای فیلم چاره ای جز اشک ریختن نداشته اید.
فارست گامپ (۱۹۹۴)
هر جا از تاثیرگذارترین فیلم های تاریخ اسمی به میان می آید نامی از تام هنکس نیز دیده می شود که باعث شد ۳ فیلم از این بازیگر بزرگ سینما در این لسیت قرار بگیرد و این بار نیز یکی دیگر از فیلم های اوست که در این فهرست قرار گرفته است. «زندگی مانند یک جعبه شکلات است. هیچ وقت نمی دانید چه گیرتان خواهد آمد». این یکی از دیالوگ های ماندگار فیلم «فارست گامپ» (Forrest Gump) است که واقعیت زندگی را با تعبیری زیبا یادآور می شود. رابرت زمه کیس با استفاده از خلاقیت و استعداد بی نظیر تام هنکس فیلمی ساخته که از همان ابتدا مشخص بود فیلم موفقی خواهد بود اما موفقیت این فیلم از انتظارات همگان نیز فراتر رفت.
در فیلم غم انگیز «فارست گامپ» به برخی از رویدادهای تاریخی ایالات متحده پرداخته می شود و با استفاده از لوکیشن های خاطره انگیز و موسیقی متن تاثیرگذار، فیلمی ساخته شده که در تاریخ سینما جاودانه شد. فارست گامپ به یک شخصیت جهانی تبدیل شد؛ شخصیتی دوست داشتنی که همگی دوست داشتیم با او آشنا شویم. در تمامی لحظات این فیلم ۲ ساعته بر علاقه تماشاگر به شخصیت فارست گامپ افزوده می شود. از کودکی تا زمانی که بزرگ می شود با او همراه می شوید، دردهای او را حس می کنید، با شادی هایش شاد می شوید و با گریه هایش گریه می کنید.
افسانه های خزان (۱۹۹۴)
این همان فیلمی بود که برد پیت را به شهرتی بیشتر رساند . وی قبل از بازی در این فیلم نیز در مسیر شهرت قرار داشت اما «افسانه های خزان» (Legends of The Fall) فیلمی بود که او را به دنیا آشنا کرد . «افسانه های خزان» از آن دسته فیلم هایی است که باعث می شود تعداد متعددی گریه کنید. فیلم افسردگی و تلاش یکی از شخصیت های داستان برای بیرون آمدن از این حالت را به زیبایی و تاثیرگذاری هر چه تمام تر به تصویر می کشد. همچنین لوکیشن این فیلم یکی از زیباترین و بی نظیرترین مناظر طبیعی در ونکوور کانادا است که بسیاری از فیلم های حماسی و پرفروش سینما در آنجا ساخته شده اند و همین طبیعت و منظره های زیبا بر تاثیرگذاری داستان فیلم می افزاید.
تمامی بازیگران این فیلم از بهترین ستارگان عصر خود بوده و نهایت خلاقیت و استعداد بازیگری خود را نیز در آن به نمایش گذاشتند. این فیلم غم انگیز داستان ۳ برادر متفاوت و دور از هم (از لحاظ شخصیت و روانی) را روایت می کند که زندگی آن ها به شدت تحت تاثیر رفتارها و اصول پدرشان که بخاطر حضور در جنگ به یک مرد محکم و گاه مستبد تبدیل شده قرار دارد. در ادامه آن ها عاشق زنی می شوند که همراه با خشونت هایی ضروری که در فیلم وجود دارد باعث می شود تماشاگر بی اختیار لغزیدن اشک روی گونه اش را حس کند.
دفترچه خاطرات (۲۰۰۴)
داستان بی نقص «دفترچه خاطرات» (The Notebook) برای ساخت یک فیلم تاثیر گذار کافی بود و بازیگرانی که برای بازی در این درام رمانتیک انتخاب شدند به همان اندازه بی نقص و زیبا نقش هایشان را ایفا کردند. این فیلم ما را با نهایت استعداد بازیگری رایان گاسلینگ و راشل مک آدامز و همچنین عشق بی حد و حصر و بدون ترس شخصیت های نوآه و الی آشنا می سازد.
داستان این فیلم بسیار ساده است اما به شیوه ای متفاوت و تاثیرگذار به بیننده القا می کند که عشق همیشه پیروز می شود حتی اگر زمین و زمان مخالف آن باشند. به دلیل صحنه های بسیار تاثیر گذار و غم انگیزش، «دفترچه خاطرات» در رتبه های بالای این فهرست قرار گرفته است و به شما توصیه می کنیم که هنگام تماشای آن حتما دستمال کاغذی در دسترس داشته باشید.
ساوانا لبخند می زند (۱۹۸۲)
فیلم «ساوانا لبخند می زند» (Savannah Smiles) یک فیلم خانوادگی طنز به نظر میرسد است که بدبیاری ها و اشتباهات شخصیت های اصلی داستان تنها بر اساس قانونی واحد عمل می کنند: اگر می خواهی بیننده را به گریه بیندازی ابتدا آن ها را بخندان. در این فیلم غم انگیز، بریجت اندرسون نقش ساوانا را بازی می کند که دختر یک سیاستمدار است. او تشنه توجه از طرف پدر و مادرش است و عدم دریافت بازخورد مناسب از طرف والدین باعث می شود که وی ناگهان خود را در کنار دو مرد کلاهبردار می بیند و آن ها ظاهراً ربایندگان ساوانا هستند و اگر چه اینجا دیگر خبری از سندروم استکهلمنیست اما او در کنار این دو “آدم ربا” احساس بهتری دارد زیرا این دو بسیار بیشتر از والدینش به او اهمیت داده، محبت کرده و به او توجه دارند.
همراهی این دو مرد خلافکار اما خوش قلب و ساوانا باعث می شود که لحظات شاد و مفرحی برای آن ها رقم بخورد و زندگی آن ها برای همیشه تغییر کند هر چند در آخر اتفاقات غم انگیزی رخ می دهدو این فیلم غم انگیز با داستان کمدی و گاه کودکانه خود هنوز هم بعد از ۳۰ سال می تواند تماشاگر را به گریه بیندازد.
نظرات کاربران