دیالوگ های باب اسفنجی و دوستانش :
باب اسفنجی: من زشتم و به هیچ دردی نمیخورم!
پاتریک: چرا بدرد میخوری، باعث میشی بقیه نسبت به خودشون حس بهتری داشته باشن!
باب: صدام رو میشنوی؟
پاتریک: نه، اینجا خیلی تاریکه!
باب: وقتی من نیستم چیکارا میکنی؟
پاتریک: صبر میکنم تا تو بیای!
پاتریک: هی باب ، میدونی چی از صدتا فحش بدتره؟
باب: نه، چی؟
پاتریک: دویستا فحش!
پاتریک: یه هواپیما از جنس طلا میخرم.
باب: هواپیمایی از جنس طلا که نمیتونه پرواز کنه!
پاتریک: نه دیگه قوانین فیزیک روی ما پولدارا تاثیری نداره!
باب اسفنجی: اگه تو خودتو قبول داشته باشی و کمی حقه بازی کنی، همه رویاهات به واقعیت تبدیل میشن!
اختاپوس: حیف که باب اسفنجی اینجا نیست تا از نبود خودش لذت ببره!
پاتریک: من سال هاست بیدار میشم، میخورم و میخوابم. حس می کنم به استراحت نیاز دارم!
باب: میدونی من احساس میکنم که بهتر شدم، اما یادم نمیاد که اصلا چرا ناراحت بودم!
پاتریک: چرا یکشنبه به دوشنبه اینقدر نزدیکه و ما نمیتونیم کاری بکنیم، ولی دوشنبه تا یکشنبه خیلی دوره و من از بیکاری حوصلم سر میره!
خبرنگار: قبل از هرچیز ضمن تبریک، برای شروع چه حرفی دارید که بزنید؟
آقای خرچنگ: سلام من پول دوس دارم
خبرنگار: چه چیزی باعث شد که رستوران دومتون رو اونم درست کنار شعبه اولتون بسازید
آقای خرچنگ: مایه تیله
آقای خرچنگ: تو اخراجی پاتریک
پاتریک: اما اقای خرچنگ من برای شما کار نمیکنم که!
آقای خرچنگ: خوب از الان استخدامی
پاتریک: واقعا!
آقای خرچنگ: حالا اخراجی …
باب اسفنجی: موفقیت یعنی اینکه تلاش امروزت از دیروز بیشتر شده باشه!
ماهی: این عادلانه نیست!
پاتریک: زندگی هیچیش عادلانه نیست رفیق، سعی کن باهاش بسازی.
پاتریک: زندگی مثل قوطی کره بادم زمینی میمونه؛ تا میای درشو باز کنی میبینی تموم شد رفت!
در کنترل امجی بخوانید :
نظرات کاربران