نمایش ترومن پر از مفاهیم فلسفی و جامعه شناسی است و باعث می شود مخاطبان در مورد معنای واقعی خط داستانی آن کنجکاو شوند ؛ بنابراین، در اینجا خلاصه ای از طرح چند لایه آن آمده است. نمایش ترومن با بازی جیم کری در نقش ترومن بربنک، نشان می دهد که چگونه شخصیت اصلی با این باور بزرگ می شود که او یک مرد عادی است، اما بدون اطلاع او، زندگی او همیشه یک سریال تلویزیونی واقع نما بوده است، جایی که همه اطرافیانش فقط یک بازیگر هستند. جزیرهای که او در آن زندگی میکند، یک صحنه فیلمبرداری عظیم تلویزیونی است که از فضا قابل مشاهده است و تقریباً هر ثانیه از زندگی او به صورت زنده برای میلیونها بیننده در دنیای بیرون پخش میشود.
اگرچه ترومن حتی به طور مبهمی باور نمی کند که دنیای اطراف او صرفاً یک شبیه سازی است که به طور کامل برای یک سریال تلویزیونی تنظیم شده است، اما او شروع به متوجه شدن تناقضات عجیب و همزمانی های بعید در اطراف خود می کند که او را مشکوک می کند. با این کار، هر چه او بیشتر در جستجوی خود برای یافتن پاسخ عمیق تر می شود، ماهیت واقعی واقعیت جعلی خود را بیشتر درک می کند. نمایش ترومن به تماشاگران این امکان را می دهد که در کفش های ترومن قدم بگذارند و پاسخ ها و معنای واقعی دنیای او را بیابند، همانطور که او به تدریج پرده ای از دروغ هایی را که به او داده می شود کنار می زند. در ادامه توضیحاتی در مورد همه چیزهایی که نمایش ترومن در طول اجرای خود نشان می دهد و به آنها اشاره می کند، آمده است.
نمایش ترومن (The Truman Show) به بررسی چگونگی دستکاری واقعیت توسط رسانه می پردازد
در همان ابتدای داستان، مشخص می شود که دنیای واقعی شخصیت اصلی توسط یک شرکت رسانه ای ساخته شده و تحت کنترل نویسنده ای به نام کریستف است. هر چیزی، از ترس های دوران کودکی ترومن گرفته تا تعاملات روزمره او، توسط عوامل پشت صحنه این برنامه تلویزیونی به دقت ساخته شده است. حتی بازیگران اطراف ترومن بارها و بارها تبلیغات محصولات را به طور آشکار در روایت او جای می دهند که ماهیت مصنوعی دنیای ترومن را بیشتر تقویت می کند. حتی آب و هوا نیز کنترل می شود، و این نکته برجسته می کند که شرکت رسانه ای پشت این نمایش، صرفا برای سرگرمی و سود، یک واقعیت جایگزین را شکل می دهد، می سازد و می فروشد.
شرکت رسانه ای پشت این برنامه با دستکاری درک ترومن از طریق دنیایی که تماما بر پایه دروغ و فریب بنا شده، او را نسبت به زندگی در یک واقعیت شبیه سازی شده بی خبر نگه می دارد. سازندگان نمایش ترومن همچنین نشانه های تصویری پنهانی را در اطراف ترومن قرار می دهند تا اطمینان حاصل کنند که او با فیلمنامه هایشان مطابقت داشته باشد، بدون اینکه تصور کند اختیار اراده ندارد. نمایش ترومن با به تصویر کشیدن نحوه ای که یک رسانه می تواند از طریق دستکاری ماهرانه، مرز بین واقعیت و داستان را مخدوش کند، بر این موضوع تاکید می کند که چگونه رسانه ها در دنیای واقعی اغلب می توانند بر درک مردم تاثیر بگذارند تا جایی که شروع به پذیرش واقعیت بدون اینکه متوجه شوند چگونه با دروغ ساخته شده است، می کنند.
در بخش دوم فیلم ترومن با بازی جیم کری، او شروع به دیدن شکاف هایی در تار و پود دروغ هایی می کند که او را احاطه کرده اند. در ابتدا، او متوجه سقوط یک نور از آسمان می شود، اما آن را نادیده می گیرد زیرا تصور اینکه شخصیت اصلی یک برنامه تلویزیونی باشد، آنقدر عجیب و غریب به نظر می رسد که حتی به ذهنش هم خطور نمی کند. با این حال، هر چه ترومن بیشتر این اختلالات را در ماتریس واقعیت خود ببیند، بیشتر نسبت به ماهیت آن شک می کند. هنگامی که او سرانجام همزمانی و تکرارهای عجیبی را در محیط اطراف خود می بیند، متوجه می شود که دنیای او فراتر از آن چیزی است که به نظر می رسد. این آغاز مبارزه او برای آزادی شخصی است.
در دنیایی که همه چیز تحت حاکمیت جبر قرار دارد، ترومن به دنبال یافتن اختیار اراده است. متأسفانه، این تلاش به زودی به او می فهماند که مسیر او به سمت آزادی شخصی با موانع متعددی همراه خواهد بود. برای مثال، زمانی که او سعی می کند شهر را ترک کند، سازندگان نمایش موانعی ایجاد می کنند که مانع خروج او از صحنه فیلمبرداری عظیم نمایش می شوند. حتی زمانی که او به مرز یافتن پاسخ سوالاتش در مورد اتفاقاتی که در اطرافش میافتد میرسد، آنها با بازگرداندن پدر جعلیاش به روایت او، با احساساتش بازی میکنند. افرادی مانند مارلون، بهترین دوست ترومن، که به او اعتماد میکند، با فریب عاطفی او برای اینکه او را از رفتن به فیجی منصرف کنند، آشکارا به او دروغ می گویند.
مانند هر انسانی، به نظر می رسد ترومن تمایل ذاتی برای فراتر رفتن از مسیرهای از پیش تعیین شده روایت فیلمنامهاش دارد. با این حال، درست همانطور که نیروهای خارجی مانند فرهنگ، جامعه و موانع شخصی مانع فرد برای رسیدن به استقلال شخصی می شوند، ترومن نیز با وجود اینکه می داند واقعیت جعلی او را از رسیدن به آزادی باز می دارد، برای غلبه بر احساس دلبستگی که به دنیای ساختگی خود دارد، مبارزه می کند. او خود را اسیر ترسها، ناامنیها و آسیبهای روانی جعلیای میبیند که سازندگان نمایش در طول زندگی در او القا کردهاند.
سی هِیون (Seahaven)، شهر محل سکونت ترومن در نمایش ترومن، استعارهای از غار افلاطون در تمثیل غار اوست. این تمثیل، غار فرضیای را توصیف میکند که گروهی از مردم در آنجا به دیواری زنجیر شدهاند و این مانع از دیدن دنیای بیرون برایشان میشود. تنها چیزی که آنها میتوانند ببینند، دیوار خالیای مقابل دهانهی غار است. به همین دلیل، حس واقعیت آنها حول سایههایی از دنیای بیرون میچرخد که روی دیوار خالی روبرویشان نقش بسته است. همانطور که سایههای دنیای بیرون، درک و ادراک ساکنان غار را دستکاری و محدود میکند، فیلمنامههای از پیش تعیینشدهای که نویسندگان نمایش ترومن مینویسند، افکار و اعمال ساکنان سی هِیون را کنترل میکنند.
بازیگرانی که دور و بر ترومن هستند، شاید از ماهیت واقعی نمایش آگاه باشند. با این حال، همانطور که در مصاحبههای ابتدایی نمایش ترومن دیدیم، آنها هم این واقعیت تحمیلشده را پذیرفتهاند. شاید آنها باور دارند که آگاهی از ماهیت نمایش آنها را آزاد میکند، اما آنها خودشان جز دیالوگهای نوشتهشده روی فیلمنامه چه هستند؟ در تمثیل غار افلاطون، شخصی از غار بیرون میرود و دنیا را آنطور که هست میبیند. وقتی او برمیگردد و سعی میکند همنوعانش را برای خروج با خود قانع کند، آنها از پیروی او سر باز میزنند، چون آنقدر به دیدنِ بازتابهای واقعیت عادت کردهاند که نمیخواهند آن را به صورت مستقیم تجربه کنند.
وقتی ترومن شروع به دیدن ترکهایی در واقعیت سی هِیون میکند، او هم سعی میکند همان مسیری را طی کند که فردی که غار را در افسانهی افلاطون ترک کرد، طی کرد. با این حال، درست همانطور که مردم غار از دیدن سایهها احساس راحتی میکردند و از تجربه کردن واقعیت دنیای بیرون میترسیدند، بازیگران اطراف ترومن هم آنقدر درگیر شهرت خود بودند که متوجه اشتباهات اخلاقی و وجدانی موجود در سی هِیون نمیشدند. آنها با این حقیقت که درست مثل ترومن، آنها هم صرفاً عروسکهایی در دستان گروههای رسانهای بالا دستشان هستند، کور شده بودند.
نمایش ترومن (The Truman Show) در به تصویر کشیدن ماهیت استثمارگرانه رسانه واقعا جلوتر از زمان خودش بود. در حالی که تمرکز اصلی آن بر روی تلویزیون واقع نما بود، مضامین آن با شیوع رسانه های اجتماعی حتی بیشتر هم مرتبط شده اند. درست همانطور که سی هِیون یک واقعیت جایگزین جعلی ایجاد کرد که در آن ترومن شخصیت اصلی روایت خودش بود، رسانه های اجتماعی نیز اغلب می توانند کاربران را به این باور برسانند که ستاره نمایش خودشان هستند، به شرطی که با دقت از آن استفاده نشود. نمایش ترومن همچنین برای زمان خودش فرا روایت و خودانتقادی بود، زیرا مانند بسیاری از رسانه ها، عمداً با استفاده از طنز به عنوان ابزاری برای روایت داستان، بینندگان را نسبت به جدیت موضوعاتش بی حس می کرد.
از بسیاری جهات، این نمایش همچنین ظهور برنامه های تلویزیونی واقع نمای با مسائل اخلاقی و شیوع سیستم های نظارتی و جمع آوری داده های کاربران را پیش بینی می کرد. حتی پایان فیلم نیز به طرز هوشمندانه ای چند لایه است زیرا در واقع یک تراژدی پنهان است. در حالی که ترومن در پایان نمایش ترومن به معنای واقعی و مجازی دیوارهای سی هِیون را می شکند و به دنیای واقعی قدم می گذارد، اما به سختی می توان حدس نزد که آیا او بعد از آن همه اتفاقاتی که برایش افتاد، هرگز قادر خواهد بود به کسی اعتماد کند. از آنجایی که دنیا برای سالهای متمادی او را به طور وسواس آمیزی از تلویزیون تماشا میکرد، او احتمالا هرگز نخواهد توانست از منشور شهرت و طرفداران رسانهای استثمارگر خود عبور کند تا آزادیای را که بعد از نمایش ترومن به دنبالش است، پیدا کند.
نظرات کاربران