نقد و بررسی سریال The Sopranos
نقد و بررسی سریال The Sopranos
تعداد فصل : ۶
تعداد قسمت: ۸۶
شبکه : HBO
خالق :دیوید چیس، میتو واینر
بازیگران : جمیز گاندولفینی ، لورین براکو ، ادی فالکو ، مایکل امپریولی ، دومینیک کیانزه و …
ژانر : گانگستری(مافیایی)
مقدمه:
این سریال داستان مردی به نام “تونی سوپرانو” و زندگی او به عنوان پدر ، همسر و رئیس یکی از بزرگترین باندهای مافیایی نیوجرسی در قرن ۲۱ را به تصویر میکشد جایی که این گنگستر ایتالیایی ـ آمریکایی در برقراری توازن مابین زندگی اش در کنار خانواده و اداره ی سازمان جنایی که رهبری ان را به عهده دارد، دچار معضلاتی میشود. این معضلات اغلب در قالب ملاقات های تونی با روانشناسش دکتر جنیفر ملفی (Lorraine Bracco) به صورت فلش بک به تصویر کشیده میشود.
اگه فکر میکنید Got یا breaking bad و … بهترین سریال دنیاست دو حالت بیشتر نداره یا The Sopranos رو اصلا ندیدین یا درست ندیدید .
شاید برای کسانی که به سریال های داستان محور عادت کرده باشند، دیدن این سریال کمی سخت باشد زیرا اساس این سریال بر پایه ی دیالوگ های بین شخصیت هاست و از هیجانات کاذب خبری نیست ولی با این وجود ، دیدن این شاهکار رو به همه پیشنهاد میکنم. اگه در حسرت غرق شدن تو زندگی مافیا بودین و با فیلم های سینمای به دلیل محدودیت زمانی راضی نشدین حتما این سریال رو ببینید.
روانشناسی عجیب شخصیتی ، علائم شناسی ، هیجان ، موزیک عالی ، شخصیت پردازی ، کمدی های هوشمندانه و… همه و همه باعث شده که این سریال به یکی از موفق ترین سریال های تاریخ تلویزیون از لحاظ کسب موفقیت های اقتصادی و تبلیغاتی و همچنین رضایتمندی منتقدین محسوب شود .
وقتی قسمت اول سریال تلویزیونی خانواده سوپرانو در ۱۹۹۹ پخش شد هیچکس تصورش را هم نمیکرد به پدیدهای فرهنگی تبدیل شود. چهکسی حاضر بود درامی راجع به خانوادهای آمریکایی/ایتالیایی تبار تماشا کند (آن هم در دوره ای که ساخت فیلم های مافیای در حال افول بود) و به این اضافه کنید این نکته را که سریال توسط فردی ناشناس به نام دیوید چیس نوشته شده بود و بازیگری گمنام (جیمز گندولفینی) در آن بازی میکرد که مشکل اضافه وزن هم داشت. اما در نهایت، کیفیت عالی کار بر این پیش داوری ها چربید و حدود ده سال، خانواده سوپرانو ، با آن فیلمنامه و دیالوگهای هوشمندانه، بازیهای عالی، و پیچیدگی روایی، خیلیها را در سراسر دنیا سرگرم کرد و به حق، لقب «بهترین سریال تلویزیونی قرن» را به خود گرفت.
همان طور که در خلاصه داستانش آمد، با معرفی تونی سوپرانو آغاز میشود که دچار حملهای عصبی شده و حالا توی مطب روانکاو نشسته و انتظار میکشند، بعد از درددلهایش نزد روانکاو و ردیف کردن مشکلات زندگیاش، معلوم میشود که قضایا در حقیقت، به «دو پاره بودن» زندگی تونی برمیگردد: تونی سوپرانو بین دو دنیای کاملا متفاوت گیرافتاده: از یک طرف باید شکم خانوادهاش را سیر کند؛ خانوادهای که عبارتند از همسرش کارملا (دی فالکو)، دخترش میدو (جیمی لین سینگل)، و پسرش آنتونی (رابرت آیلر) است؛ و از طرف دیگر، تونی یکی از سرکردههای مافیایی منطقه نیوجرزی است که ترجیح میدهد با خواهرزادهاش کریستوفر (مایکل ایمپریولی) و عمویش (دومینیک کیائیز) و تعدادی از دوستانش کار کند. و بعد هم مادر غرغرو و محبوبهای روسی و مشکلات دیگر را هم به این آش درهم جوش اضافه کنید؛ تعجبی ندارد که تونی بیچاره دچار چنان غش و ضعفی شده است.
اما مضمون «یک سردسته مافیایی تحت درمان روانکاو» را تا چه حد میشد کش داد؟ دیوید چیس با خلق دنیایی پیچیده ولی ملموس و واقعی، که قهرمانهایش بتوانند در آن بجنبند و زندگی کنند بی آن که مافیاییهایی یک بعدی و کاریکاتوری به نظر آیند، موفق شد قریب به دهسال، مخاطباش را علاقهمند به پیگیری ماجراها در خانه نگهدارد. بدیهی است که بین شخصیتهای سریال، تونی – که گندولفینی جذابیتی متناقض به آن بخشیده- از همه جذاب تر است: کدام مرد خانوادهای را سراغ دارید که پیش خانواده، رئوف و مهربان باشد و پنج دقیقه بعد مرد بیچارهای را زیر مشت و لگد بگیرد و سرش داد بزند که «فلان فلان شده! پولو رد کن بیاد؟! و با این وجود نزد بیننده کماکان محبوب باقی بماند؟ تناقض در کل سریال جاری است و احتمالا چیزی که واکنش مثبت مخاطب را موقع پخش سریال برانگیخت (همچین شخصیتی را بعد ها در سریال بریکینگ بد و والتر وایت هم شاهد هستیم)، همین تناقض بود: عشق و ابتذال، شعر و خشونت، خنده و مرگ، در تمامی آن ۸۶ قسمت (و گاهی در یک صحنه)، دست به دست هم جلو رفتند.
نقد و بررسی سریال The Sopranos
خانواده سوپرانو در بدو امر در مضمون خود سریال، یعنی تضاد بین دنیای خانوادگی و کسب و کار مافیا، فشارهای عصبی و کج خیالی و بددهنی شخصیتها و خشونت موجود در اپیزودها، این شباهت را با فیلم اسکورسیزی، تقویت هم میکند(مثل کازینو و رفقای خوب)، و البته دنیای تبهکاری دیگر مثل گذشتهها مفرح و سرگرم کننده نیست… تلخ و سیاه و پردغدغه است ولی در عوض، جان میدهد برای یک سریال فراموش نشدنی تلویزیونی ، حال این ها را با شاعرانگی و زیبای پدر خوانده و اشارات سریال به پدر خوانده یک جا جمع کنید تا با اطمینان بگویم این سریال در نشان دادن دنیای مافیا از کل فیلم های سینمای مافیا بهتر عمل میکند.
سوپرانوز قرار است سریالی درام جنایی باشد. اما نمیتوان طنز ذاتی موجود در آن را نادیده گرفت. این طنز باعث میشود که هر لحظه از دیدن سوپرانوز لذت ببرید و هیچگاه نخواهید که آن را صرفا برای تمام کردنش دیده باشید. به عبارتی دیدن سوپرانوز مانند سفری جادهای است که باید از مناظر آن لذت ببرید. با خانوادهتان خوش بگذرانید و چندان به مقصد اهمیت ندهید. زیرا همین مسیر مهمترین و بهترین بخش این سفر است. روابط انسانها در سوپرانوز پیچیده است. افراد بالارتبه مافیا در عین این که به هم عشق و علاقه نشان میدهند و رفاقت برایشان جزو مهمترین اصول است، اما اصول حرفهای گنگستری خود را بالاتر از همه چیز قرار میدهند و برای پول در آوردن به هم رحم نمیکنند.
برای مثال در جایی پائولی به کریستوفر سخت میگیرد که نتوانسته به خوبی پول در بیاورد. یا جایی دیگر او را مورد تمسخر قرار میدهد و جلوی نامزدش تحقیرش میکند. اما جایی دیگر میبینیم که به او محبت میکند و از اعتیاد او بسیار ناراحت میشود.
نقد و بررسی سریال The Sopranos
تونی در طول سریال با تک تک شخصیتها و نزدیکانش دچار مشکل میشود. بعضی از این مشکلات باعث تحکیم روابط طرفین میشود و بعضی دیگر پایان خوشی برای تونی یا طرف مقابلش ندارد.
تونی سوپرانو تو سریال یکی از شکلگرفتهترین، دراومدهترین و غنیترین شخصیتهایی هست که تا حالا دیدم . گاندولفینی اونقدر خوب اجراش میکنه که واقعا کمتر(هیچ) نقضی میشه ازش پیدا کرد. همهی المانهای این کاراکتر خیلی خیلی زیاد کامل در اومدن، یک جا خوندم جیمز گاندولفی در بعضی از سکانس ها سنگی داخل کفشش میزاشت تا عصبانی و خشن تر بنظر برسه و در بعضی شبها هم بیدار میموند تا در هنگام درست کردن صبحانه خسته به نظر برسه.
سوپرانوز هم در نظر بینندگان و هم منتقدان بسیار درخشان بود. بالاخره یک کمدی خانوادگی و درام ساخته شده بود که به شعور مخاطبان توهین نمیکرد، داستانی لایهلایه و بسیار عمیق میگفت و آهنگهای بسیار خوبی در آن به کار رفته بود. شخصیتهایش گاهی اوقات احمق بودند، اما همیشه پیچیدگیهای طبیعی شخصیت یک انسان واقعی را داشتند. جیمز گاندولفینی در راس همه بازیگران، بازیای از خود به نمایش میگذارد که چیزی بین حساس بودن و بیرحمی بی حد و اندازه است.
نقد و بررسی سریال The Sopranos
سوپرانوز بیننده را به مسیری راهنمایی میکند که او عاشق شخصیتهای رذل دنیای مافیا میشود. این علاقه تا جایی پیش میرود که مخاطب طرف شرارت این شخصیتها را در مقابل اندک شخصیتهای درستکار و خوب میبیند. اما همچنان در القای حس همذاتپنداری، سوپرانوز خوب کار میکند.
با احترام و علاقه ای که به روزی روزگاری در آمریکا و پدر خوانده و رفقای خوب و … دارم باید بگم که وقتی این سریال رو میبینید متوجه میشید که تصویری که از مافیا نشون دادن چقدر ناقص بوده (به خصوص تو روابط خانوادگی) ، یک ویژگی جالب دیگه بخش روان شناسانه ی سریال و گفتگو های بین تونی و روان شناس که چقدر عمیق و آموزندس و نزدیک به تجربیات خود ما.
همانطور که بالاتر گفته شد، سوپرانوز در سبک درام است. شاهد صحنههایی بسیار ناراحتکننده در سریال خواهید بود. اما شخصیت تونی یکی از کاملترین شخصیتهای تاریخ تلویزیون است. درست لحظهای که حس میکنید تونی را میشناسید و واکنش بعدیاش چه خواهد بود، شما را با تصمیمش شگفتزده میکند و همین شخصیت لایهلایه تونی در سریال، آشفتگی روانیاش را در زندگیای که در نظر یک شخص خارج از این محیط بسیار شاد و زنده است، توجیه میکند. در جایی تونی به دکتر ملفی میگوید:
احساس میکنم که مثل یک دلقکم. در ظاهر میخندم اما در باطن گریه کار شب و روزم است.
نظرات کاربران