۰

بررسی و نقد فیلم Cruella

نقد فیلم Cruella

بررسی و نقد فیلم Cruella

«زیگموند فروید» در مقاله‌ای معنای فرعی واژه‌ی آلمانی «unheimlich» را که: پنهان شده، دور از نظر و دریغ کردن چیزی که دیگران نتوانند از وجود آن با خبر شوند و یا در موردش چیزی بدانند را مطرح می‌کند و بر پایه‌ی این معنا تبیین بدیل خود از پدیده غریب را بنا می‌کند که بنا بر آن امر غریب چیزی نو یا بیگانه با واقعیت نیست بلکه برای ذهن امری آشنا و ریشه‌دار است که از طریق فرایند «سرکوب» از ذهن دور شده است. فی‌الواقع امر «unheimlich» امری است که زمانی «heimlich» بوده است و پیشوند «m» نشانه‌ای از سرکوب است. و فروید اینگونه به منظور اثبات نظریه‌ی رادیکالش، شایع‌ترین مضامین غریب را تا منابع زمان کودکی ردگیری می‌کند و به نوعی آرزوهای سرکوب شده دوران کودکی را تنها منبع احساسات غریب می‌داند.

«کروئلا تازه‌ترین ساخته‌ی «گریک گیلسپی» که بر اساس شخصیت داستانی کروئلا و رمان صد و یک سگ خالدار به قلم «دودی اسمیت» به تصویر آورده است، قصه‌ی کروئلا/استلا (اما استون) دختربچه‌ی یاغی است که احساسات غریبگی ناشی از بازگشت امر سرکوب شده و یا ناشی از بازتایید باوری کنار گذاشته شده‌اش او را در بر گرفته‌اند و او تنها به دنبال راه خروج‌ و اثبات برتری‌اش است. استلا از زمان تولد با موهای دو رنگ به دنیا آمده و همین امر، تداعی‌گر شر و طالع نحس در میان مردم است، اما با چنین طالع نحس تحمیلی، فی‌ذاته عاشق دنیای مد و فشن است و آرزو دارد در این رشته در لندن تحصیل کند. سودای لندن او و مادرش را به آنجا می‌کشاند اما خیلی زود مادرش را از دست می‌دهد و در لندن با دو جیب بر، جاسپر و هوراس (جوئل فرای) و (پل والتر هاوزر) دوست می‌شود و عضوی از خانواده‌ی آن‌ها می‌شود. استلا علاقه‌اش به مد را از دست نمی‌دهد و بهترین الگوی او در این زمینه یک طراح مشهور معروف به بارونس (اما تامپسون) است.

نقد فیلم Cruella

سینمایی جدید شرور معروف دیزنی، به کارگردانی «کریگ گیلسپی» با این که رویداد تازه‌ای را ارائه نمی‌دهد و تنها روایتی است از «بازگشت بازتاییدهای سرکوب شده»؛ داستان همیشگی کودک یتیمی که گذشته‌ی تلخی داشته، خانواده‌ای ندارد و حال به دنبال راه خروج برای خشم و نفرتی است که سال‌ها درونش انباشته شده و می‌خواهد انتقامش را از زمین و زمان بگیرد و به هر شکل ممکن امر سرکوب شده‌اش را کنار بگذارد و خود واقعی‌اش را اثبات کند، از سرزنده‌ترین آثار دیزنی به شمار می‌رود.

بر سینمادوستان پنهان نیست که «کروئلا»، کاراکتر شناخته شده‌ای است و از زمان خلقتش توسط «دودی اسمیت» تا به حال در آثار متعددی حضور داشته است، اما «کریگ گیلسپی» در این نسخه تلاش داشته با نگاهی به گذشته‌ی سخت و دردناک این کاراکتر، روایتی جدید را به تصویر بیاورد و شرارت این کاراکتر را ناشی از امیال و آرزوهای سرکوب شده‌اش بداند.

از این منظر، شرور داستانی دیزنی را از جهاتی می‌توان معادل زنانه و نوعی کاراکتر تلطیف شده‌ی «جوکر» دانست، کاراکتری که از کودکی نادیده گرفته شده و خشم سال‌ها در او جمع شده است. اما نکته‌‌ی مهم این است که از بروز خشونت‌های بیش از حد در فیلم Cruella خودداری شده و خشم «کروئلا» در محدوده مقبول اجتماعی و رتبه بندی PG-13 می‌ماند.

نقد فیلم Cruella

آنچه که در وهله‌ی اول میل به زیستن را در کاراکتر اصلی «کروئلا دویل» زنده می‌کند میل به پیشرفت در صنعت مد و هرآنچه که در کودکی آرزویش را داشته است اما در این میان مواجهه او با یک شی (گردنبند مادرش) حس انتقام را در او زنده می‌کند و هدفش را به نوعی تغییر می‌دهد.

«کروئلا» با حقه بازی و دزدی و فریب، زندگی‌اش را می‌گذارند و شاید بتوان گفت نزدیک‌ترین نقطه‌ای که او را به نوعی با «شر» پیوند می‌زند عدم حساسیت و رفتار متکبرانه گاه به به گاه او با دوستانش است. تصویری که از «کروئلا» در این‌جا می‌بینم تصویر متفاوتی است. کروئلای گیلسپی، بیش از آنکه هیولا باشد، یک هنرمند آسیب‌پذیر است و رفتار نا به هنجار او از منظری تئاتری نشانه‌ای از خلاقیت سازش‌ناپذیر او است و از جهتی هم روحیه‌ی متزلزل و پریشان کروئلای هنرمند، با ایده‌ی گسترش فیلم Cruella در لندن در دهه ۶۰ و ۷۰ به خوبی مطابقت دارد؛ لندن پرمدعا، زیبایی‌شناسی طغیان کننده، پر زرق و برق و بلبشوی جناح‌های مختلف، اوج شکوفایی موسیقی، پانک در حال ظهور وبا این حال این نکته از قلم نیفتد که در این‌ نسخه کاراکتر «کروئلا» بسیار زمینی‌تر و ملموس‌تر است، شروری است با عقاید رئال که در دوران کودکی توسط پسر بچه‌ها در مدرسه مورد آزار و اذیت قرار گرفته است، دختری ماجراجو و کنجکاو است، زیر بار زور نمی‌رود، حیوانات را دوست دارد، برای رسیدن به هدفش تلاش می‌کند و فی‌الواقع نابغه‌ای است که نبوغش نادیده گرفته شده است.

دنباله فیلم Cruella ساخته خواهد شد

این کروئلا با شرور داستانی که از این کاراکتر می‌شناسیم متفاوت است، شروری که تا پیش از این سارق توله‌سگ‌‌ها بود و از پوست آن‌ها در تهیه‌ی لباس و ساخت کالکشن خود استفاده می‌کرد. و این‌گونه فیلم نشان می‌دهد که ضدقهرمان بودن او نتیجه‌ی شرایط غم‌انگیز دوران کودکی‌اش است و گیلسپی از او یک آرتیست می‌سازد نه یک قاتل و «روانی». به واقع واژه‌‌ی «روانی» واژه‌ای است که کروئلا در طول فیلم نسبت به مادر واقعی‌اش بارها ادا می‌کند و این‌گونه با این تاکید، خود از این واژه فاصله می‌گیرد.

در این میان اما «گیلسپی» کار مهم دیگری را هم انجام می‌دهد؛ او شرارت را از کروئلا کم می‌کند و به ضدقهرمان منفور داستان؛ «بارونس» اضافه می‌کند آن هم درست در داستانی که در اصل حول محور شرور داستانی می‌چرخد. و بدین شکل ما را با یکی از سیاه‌ترین کاراکترهای دیزنی مواجه‌ می‌کند که هر کاری از او برمی‌آید اما با این حال در دنیای تاریک، سرد، خشن و بی‌رحم دیزنی در اوج تلخی‌ها و تاریکی‌ها، همیشه روزنه‌ای از امید و دوباره زیستن دیده می‌شود.

در نهایت می‌توان گفت این نمایش بازیگوشانه‌ی «گیلسپی» که در دهه‌ی ۷۰ در لندن اتفاق می‌افتد، اثر قابل قبولی است که از پویایی و سرزندگی ویژه‌ای برخوردار است و با تصاویر جلوه‌گر و باشکوه، صحنه‌های جذاب همچون تعقیب و گریزها، توطئه‌ها و خرابکاری‌های مفرح، کمپوزیسیون‌های خوش رنگ و لعاب، بازی‌های درخشان و موسیقی ترنس، چینش عناصر غافلگیرکننده، پیچش‌های داستانی جذاب، استفاده ظریف و زیبا از دنیای کلاسیک لندن و حال و هوای دوران طلایی فشن و مد، گریم، طراحی صحنه و لباس و تیتراژ فوق‌العاده‌ی پایانی، مخاطب را تا انتها همراه می‌سازد و در پایان شروع دنباله‌ی بعدی را در ذهن مخاطب شکل می‌دهد و او را به انتظار می‌نشاند.

اشتراک گذاری

دنبال کنید نوشته شده توسط:

عرفان سعید زنوزی

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *