«دلقکهای قاتل» بازیهایی مانند Dead By Daylight، Friday The 13th و The Texas Chain Saw Massacre را دنبال میکند و بازیکنان را در یک فضای ترسناک آشنا در مقابل هم قرار میدهد. در این بازی، بازیکنان به لابیهای سه دلقک قاتل در مقابل هفت بازمانده تقسیم میشوند که سعی میکنند تا ۱۵ دقیقه دوام بیاورند و از نقشه فرار کنند. اگرچه هر بازی ترسناک چندنفره مسیر خاص خود را طی کرده است، «دلقکهای قاتل» در واقع بسیار شبیه بازی جیسون وورهیز ساختهی همین استودیو به نظر میرسد و بازی میشود، که من آن را فقط یک چیز خوب میدانم. این بازی یک کپی نیست، اما در بخشهای مشابه، خوشایند است و در بخشهای متفاوت هم معمولا خوب عمل میکند.
بازماندگان باید به دنبال ابزارهایی مانند سلاحهای سرد و جعبههای کمکهای اولیه بگردند، در حالی که مهمتر از همه، باید یکی از خروجیهای متعدد را در یکی از چندین نقشه گسترده پیدا کرده و فعال کنند. هر کدام از این نقشهها با میانبرهای پیچیده و مسیرهایی برای یادگیری ساخته شدهاند تا یک بازمانده ماهر بتواند فاصلهای بین خود و کفشهای جیرجیرهدار دلقکی که دنبالش میکند ایجاد کند. در همین حال، دلقکها وظیفه دارند در نقشه گشتزنی کنند و همه انسانها را بکشند، چه با حمله مستقیم به آنها و چه با تله ها و روش های ترسناک دیگر.
با این فرمت، برد و باخت واقعاً اهمیت چندانی ندارند، دلقکها ممکن است چندین بازمانده را بکشند در حالی که بقیه فرار میکنند و امتیاز نهایی ممکن است به یک طرف پیروزی «modest» یا حتی «poor» بدهد. مطمئناً رسیدن به پیروزی کامل امکان پذیر است، اما به نظر نمی رسد بازسکنان خیلی روی این موضوع سرمایه گذاری کرده باشند، که در واقع تغییر خوشایندی نسبت به بازی بسیار رقابتی Dead By Daylight است. بازماندگان مطمئناً می خواهند فرار کنند، اما به دلیل اینکه هر دست بسیار غیرقابل پیش بینی است و باخت هم هرگز آنقدرها مهم نیست – به هر حال، من توسط یک دلقک احمق تعقیب می شوم، نه Leatherface یا Jason – بازی حتی در صورت شکست هم سرگرم کننده باقی می ماند.
این سرگرمی مداوم را مدیون جنبه های زیادی از بازی هستیم. در وهله اول، دویدن و پنهان شدن از این شرورهای کارتونی لذت بخش است. هر بار شیرجه زدن به داخل بوته های ضخیم یا یک سطل زباله، و بیرون کشیدن سر برای دیدن اینکه تعقیب کنندگان رد می شوند، هیجان انگیز است. و اگرچه ممکن است مکانیک مبارزه تن به تن دست و پا گیر و دکمه زنی به نظر برسد، اما این موضوع برای هر دو طرف یکسان است، بنابراین درگیر شدن در یک دعوای تن به تن با یک دلقک و شاید حتی زنده ماندن برای تعریف داستان، خنده دار است.
هنگامی که دلقک ها شکست می خورند، به صفحه ای برای احیا مجدد فرستاده می شوند که حدود ۴۵ ثانیه طول می کشد تا آنها را دوباره به بازی برگرداند، بنابراین تهاجمی بودن – یا به سادگی گروهی از بازیکنان که به هم می چسبند – نیز سودمند است. شما می توانید نقشه را برای مدت محدودی از یک یا چند دلقک پاک کنید و با کارهای درون بازی مانند پیدا کردن بنزین، شمع، کارت کلید و نابود کردن موانع پشم پنبه ای که هر خروجی را احاطه کرده اند – که برخی از آنها ممکن است توسط دلقک ها در اواسط بازی تقویت شده باشند – پیشرفت زیادی کسب کنید.
یک چیزی که از آن لذت نمی برم سرعت حرکت بازی است، یا شاید واقعاً مشکلی در انیمیشن ها باشد. با بازی به عنوان یک انسان، می توانم به صورت خمیده راه بروم تا هیچ صدایی ایجاد نکنم، راه بروم تا کمی صدا ایجاد کنم، یا بدوم تا صدای زیادی ایجاد کنم. از آنجایی که به نظر می رسد سرعت راه رفتن بسیار کند است، دائماً می خواهم بدوم، اما می دانم که این کار عاقلانه نیست، بنابراین مرا در حال راه رفتن در وضعیتی رها می کند که در دنیای واقعی، حداقل باعث می شود با سرعت راه بروم یا آهسته بدوم. فکر می کنم حتی فقط تغییر انیمیشن راه رفتن به آهسته دویدن از نظر روانی احساس بهتری ایجاد می کند، زیرا در غیر این صورت، بازیکنان با چیزی رها می شوند که برای چیزی که بازی با محبت آن را «آخرالزمان دلقک» می نامد، بیش از حد بی خیال به نظر می رسد.
از طرف دیگر، یکی از بهترین نوآوریهای بازی نحوهی برخورد با شما بعد از مردن یا فرار به عنوان یک بازمانده است. به جای اینکه بیکار بنشینید و منتظر بمانید تا راند شاید ۱۰ دقیقهی دیگر تمام شود، میتوانید وارد مینی گیم های رویداد سریع (quick-time-event) شوید که به شما آیتمهایی پاداش میدهد که سپس میتوانید آنها را به متحدانی که هنوز در تلاش برای فرار هستند هدیه دهید – آنها را مستقیماً مانند هدیهای وارد صندوقچهی آنها کنید، یا میتوانید آنها را برای خودتان نگه دارید، در صورتی که یک بازمانده بتواند از دستگاه احیای یکبار مصرف که همهی انسانهای مرده را برمیگرداند استفاده کند.
این یک کار عالی نه تنها برای بازی، بلکه برای کل این سبک است، زیرا مشکل رایج مردن زودتر از همتیمیهایتان و سپس فقط… بیکار نشستن را حل میکند. این سیستم همیشه کار نمیکند، اما مالکیت معنوی دلقکهای قاتل به شما امکان میدهد تا آیتمهای هدیهدادهشدهتان به طور جادویی جلوی بازیکنان ظاهر شوند، و همهی اینها با لحنی سرگرمکننده و جلوههای بصری رنگارنگ اداره میشود.
بازی کردن به عنوان یک دلقک شبیه بازی کردن در نقش جیسون در اثر قبلی استودیو Illfonic است. شما به چندین قابلیت مجهز هستید که برخی از آنها منحصر به کلاسهای خاصی هستند و هر کدام زمانهایی برای شارژ (cooldown) دارند، همچنین سلاحهایی مانند یک تفنگ پرتو پشمکشی که بازماندگان را به دام میاندازد، یک تفنگ ساچمهای ذرتبوکهای که باعث میشود اهداف برای مدت کوتاهی سر و صدا ایجاد کنند، و یک چکش غولپیکر (البته) که برای ضربه زدن از نزدیک استفاده میشود، در میان سلاحهای دیگر وجود دارد. مانند انسانها، برای تیم دلقکها هم کار تیمی و داشتن یک برنامه سودمند است، زیرا چند انسان سرسخت میتوانند یک دلقک تکافتاده را مثل گروهی از اوباش با چوب بیسبال، از بین ببرند. نقشهها در Killer Klowns نسبت به Friday The 13th بزرگتر به نظر میرسند، بنابراین سه برابر شدن دشمنان آزاردهنده به نظر نمیرسد، بلکه کاملاً بهجا است.
در هر تیمی که باشید، چیزهای زیادی برای یادگیری وجود دارد و بازی در توضیح دادن این موارد عملکرد ضعیفی دارد. آموزش بازی به متن و تصاویر ثابت در منوی اصلی محدود میشود، و اگرچه شامل برخی نکات فراتر از سطح ابتدایی است، اما هیچکدام از آنها به تجربهی مفید بازی کردن یک بخش نمایشی زنده نمیرسد. این باعث میشود منحنی یادگیری اولیه بسیار شیبدار باشد، زیرا ممکن است به خوبی درک نکنید که آیتمهای مختلف بازی چه کاربردی دارند. در اوایل بازی، گاهی اوقات خودم را به عنوان طعمهی صرف دلقکها میدیدم. سرگرمکننده است که در بازی بهتر شوید و شروع به دیدن استراتژیهایی برای هر دو تیم کنید، اما نقطهی شروع برای بازیکنان جدید، حتی اگر قبلاً بازیهای مشابهی انجام داده باشند، خصمانه به نظر میرسد.
بازی از همان ابتدا کمی مشکل داشته است. جدای از مبارزات تن به تن ضعیف، چالشهای درون بازی به دلیل یک مشکل نامشخص در بخش سرور در حال بازنشانی هستند، که باعث حذف پیشرفت هر کسی در چالشهایی میشود که هنوز آنها را تکمیل نکرده است. این که به بازیکنان یک آموزش محدود ارائه دهید و چند روز بعد از اینکه برای بازی زودتر از اکثر بازیکنان پول اضافی پرداخت کردند، بخشی از پیشرفت درون بازی آنها را ریست کنید، اولین تاثیر خوبی نیست، اما امیدوارم این یک مشکل کوتاه مدت باشد.
با این حال، بازی حتی با این مشکل هم سرگرمکننده باقی میماند، زیرا هرگز به شدت رقابتی و عصبانیکننده مانند برخی دیگر از بازیهای این ژانر نمیشود. به نظر میرسد کمبودهای بازی نه چندان زیاد و جدی هستند، و همچنین به دلیل اینکه بازی به طور قابل قبولی سرگرمکننده است، راحتتر قابل هضم هستند. صرف نظر از اینکه در کدام نقشه بازی می کنید یا به کدام تیم به طور تصادفی اختصاص داده می شوید، انتظار داشته باشید در هر دست اتفاق جالبی و حتی خندهداری بیفتد.
به نظر میرسد Killer Klowns باید از برخی از همتایانش سراشیبی تندتری را بالا برود. در حالی که سایر بازیهای ترسناک غیرمتقارن از قاتلهای نمادین در مرکز خود بهره میبرند، این بازی برگرفتهشده از فیلم کمدی ترسناک کمطرفدار دهه ۸۰ همان شناخت برند را ندارد – آیا کسی فکر میکرد قبل از کابوس در خیابان Elm یک بازی بر اساس Killer Klowns داشته باشیم؟ اما کمبود شخصیتهای سادیستی را با هستهی متشنج اما احمقانهی نقشههای پیچیده، سلاحهای متنوع و فضایی PvP نسبتاً آرامتر از آنچه در این ژانر شناخته شده است،