زندگی نامه سائورون
زندگی نامه سائورون
نام های دیگر :مایرون، آناتار، نکرومنسر، گورتائور
القاب : زیگور، دشمن بی نام، ارباب سیاه، ارباب سیاه موردور، ارباب حلقه ها، نیروی سیاه، ارباب باراد-دور، چشم قرمز
نژاد : مایا
تولد : پیش از موسیقی آینور و خلقت آردا
مرگ :۲۵ ژانویه ــ دوران سوم ــ سال ۳۰۱۹ (مرگ ظاهری) ـ جاویدان
«سائورون او فرماندهٔ ارشد مورگوت بود، وی همچنین در تمامی اعمال زیرکانه و اهریمنی مورگوت در سرزمین میانه و فراسوی آن او سهمی بزرگ و در خباثت و پلید در مرتبه بعد از مورگوت بود، زیرا او مدتی دراز نه برای خودش که برای مورگوت خدمت میکرد. با این وجود به سبب قدرت و مقامی که سابقاً نزد آئوله والا (ارباب سابقش) داشت و دانش عظیمی که او از آئوله و مورگوت در باب جادوگری و صناعت آموخت، او تبدیل به بزرگترین خادمان ملکور (مورگوت) شد؛ به همین خاطر هم پس از سقوط و بیرون رانده شدن مورگوت از سرزمین میانه، به یک ارباب تاریکی بدل شد و به دنبال او در گرداب تباهی و پلید فرو غلتید. سائورون دشمن اصلی مردمان آزاد در طی دورانهای دوم و سوم بود. وی زورمندترین مایار است و حتی از مایاری که هزاران سال پس از او وارد سرزمین میانه شدند به مراتب قدرتمندتر است (مثل گندالف و سارومان)
قبل از خلقت آردا سائورون یکی از آینوهایی بود که در نزد ایلوواتار ترانه آینور را ایجاد کردند و با آن موسیقی بزرگ، جهان آردا پدید آمد و آنگاه او نیز همانند آینوهای دیگر وارد آن شد و رنگ مایا را به خود گرفت.
سائورون در ابتدا مایایی بود به نام مایرون و در خدمت آئوله. ولی به زودی توسط ملکور به دام افتاد و سائورون برای او خادمی بسیار وفادار بود به طوری که پس از اسارت مورگوت و تبعید او به پشت دروازه های شب، او مردمان نومهنور را تشویق کرد که مورگوت را همچون خدا بپرستند. اگرچه ملکور قصد چیرگی و نابودی اکثر قسمتهای آردا را داشت، سائورون دوست داشت که بر مردمان و اعمال آنها کنترل داشته باشد.
در طی دوران اول، الفهای نولدور، والینور، سرزمین مقدس والار در آمان را (برخلاف حکم والار) ترک کردند تا با مورگوت که سیلماریلهای ارزشمند را دزدیده بود جنگ کنند. در آن جنگ سائورون به عنوان سروان ارشد مورگوت فرماندهی سپاه را بر عهده و از تمام دیگر خادمان مورگوت منزلت بیشتری داشت. در آن هنگام الفهای برین نولدور به زبان کوئنیایی او را سائورون و الفهای خاکستری بلریاند او را گورتائور ظالم مینامیدند و او ارباب توهمزایی و تغییر شکل بود و گرگینه ها در خدمت او بودند، سردستهٔ آنها گرگینهای بزرگ به نام درائگلوین بود و سردستهٔ خونآشامانش تورینگوتیل نام داشت. پس از آمدن آدمیان به بلریاند، مورگوت از آنگباند خارج شد تا انسانهای تازه از خواب بیدار شده را اغفال کند و پس از بازگشت به بلریاند و پیروزی در نبرد داگور براگولاخ، سائورون جنگ را به سمت جزیرهٔ الفی تولسیریون هدایت کرد، از آن پس نام جزیره به تول-این-گائوروت (جزیرهٔ گرگخویان) تغییر کرد.
پس از شکسته شدن صلح چهار صد ساله و با درگرفتن نبرد داگور براگولاخ (نبرد شعلههای جهنده) که منجر به ویران شدن قلمروهای دورتونیون (سرزمین تحت فرمانروایی آنروز و آیگنور، پسران کهتر فینارفین و برادر شاه فین رود شاه نارگوتروند) و کشته شدن شان و ویرانی قلمرو پسران فئانور (جز هیم رینگ مایدروس) و کشته شدن فین گولفین، شاه برین نولدور شد، عقبنشینی آهسته و مستمر الفهای نولدور و الفهای خاکستری تحت امرشان به سوی جنوب شد. در همین زمان آدمیان خاندان بئور کهنسال، اولین خاندان اداین سرکردهای دلیر و بسیار نیرومند به نام باراهیر داشتند. او در اثنای این جنگ، جان شاه نارگوتروند، فین رود را که در محاصره ی اورک ها افتاد، نجات داد و فین رود با اهدای حلقه اش به او، که بعدها به حلقه ی باراخیر معروف شد با او عهد دوستی و وفاداری بست. کردههای باراهیر در جنگ داگور براگولاخ و پس از آن، چنان شهرتی برایش به هم زد که مورگوت سائورون را مأمور کشتن باراهیر و دوازده یار باقیمانده اش کرد. عاقبت به سبب بی احتیاطی و افشای راز یکی از یاران باراهیر موفق به این کار شد.
پسر باراهیر برن بود که به سبب شرط تینگول مبنی بر ازدواج با دخترش، با فین رود راهی آنگباند شد تا یکی از سیلماریلهای ارزشمند را از تاج مورگوت بردارد. آن ها در مسیرشان به برج میناس تیریت در تول سیریون رسیدند که توسط سائورون از اورودرت غضب شده بود و اگرچه لباس مبدل اورک ها را داشتند دستگیر شدند اما نتوانست مقصود و نام آنها را بفهمد. آن دو و همراهانشان را در دخمههای سیاه تول-این-گائوروت زندانی کرد و چون اعتراف نمیکردند یک به یک توسط گرگهای سائورون دریده میشدند. اما لوتین و هوآن تازی برای نجات برن آمدند و گرگ های سائورون را کشتند. سرانجام خود سائورون با هیبت بزرگترین گرگ سرزمین میانه با هوآن مصاف کرد و مغلوب شد و چون برج را از دست داده بود گریخت.
پس از نابودی مورگوت، ائونوه سائورون رابه تالارهای مانوه فراخواند تا در آنجا در برابر والاها، عهد کند که از اعمال زشتش پرهیز کند، اما سائورون به تائور نو فوئین فرار کرد.
پس از حدود هزار سال زندگی در خفا سائورون بار دیگر خود را به جهان نشان داد. این بار او با نام آناتار، ارباب هدیهها، خود را معرفی کرد و با الفهای ارهگیون دوست شد و به آنها هنر و جادو آموخت. البته همهٔ الفها به او اعتماد نکردند، همچون بانو گالادریل و گیل-گالاد پادشاه بزرگ الفها ولی افراد کمی به آنها گوش دادند. الفها حلقههای قدرت را ساختند و سائورون در نهان حلقهٔ یگانه را در کوه هلاکت ساخت و قسمت اعظم نیروی خود را هنگام ساختنش درون آن قرار داد.
در این هنگام سائورون ارباب تاریک موردور شناخته شد، او باراد-دور، برج تاریک، را در نزدیکی کوه هلاکت ساخت. همچنین دروازه سیاه را ساخت تا جلوی مهاجمین به موردور را بگیرد. توسط حلقههای قدرت ۹ انسان فانی را اغوا کرد و آنها را به نزگول (اشباح حلقه)، خادمان اصلی اش تبدیل کرد. او سپاه عظیمی از اورکها، ترولها و انسانها (به طور عمده ایسترلینگها و جنوبیها) برپا کرد.
قدرت سائورون ۷۰۰ سال پس از ایجاد موردور به اوج خود رسید. در قرن ۱۷ دوران دوم به محض این که سائورون حلقه خود را ساخت، کلبریمبور و دیگر الفها از خیانت او آگاه شدند و به سرعت جنگی علیه او برپا کردند. جنگ الفها و سائورون جنگی خونین بود که منجر به نابودی ارهگیون و بخش اعظم اریادور شد. کلبریمبور کشته شد و بدنش را بر سر نیزه در جلوی سپاه سائورون حمل میکردند. الفها تا کوهستان آبی مجبور به عقب نشینی شدند و متحدان دورفشان نیز در پشت درهای بستهٔ موریا مخفی شدند، جایی که سائورون توانایی حمله به آن را نداشت. سائورون تقریباً بر کل سرزمین میانه حکمرانی میکرد تا اینکه مردمان نومهنور به درخواست کمک الفها پاسخ دادند و ارتشی به سرزمین میانه فرستادند. ارتش توأم الفها و نومهنوریها نیروهای سائورون را پس از درگیریهای شدید مجبور به عقبنشینی از اریادور کردند و سائورون مجبور شد به موردور بازگردد.
اگرچه قدرت سائورون دیگر هیچگاه به هنگام جنگش با الفها نرسید ولی خانه و کاشانهٔ بسیاری از دشمنان اصلیاش نابود شده بود و امپراطوری او بیش از پیش قدرتمند و در حال گسترش بین مردمان وحشی جنوب و جنوب شرقی بود. با اینحال سائورون به متحد قدیمیاش وفادار بود و معابدی برای ستایش و پرستش مورگوت برپا کرد، جایی که انسانها را برای او قربانی میکردند. به همین دلیل در اواخر دوران دوم سائورون لقب ارباب زمین و پادشاه انسانها را کسب کرد. این مطلب باعث رنجش نومهنوریها شد. آر-فارازون با ارتشی عظیم به سرزمین میانه رفت و نیروهای سائورون از جلوی آنها گریختند. سائورون متوجه شد که با زور ارتشش نمیتواند نومهنوریها را شکست دهد پس ترتیبی داد که شاه آر-فارازون و نومهنوریها او را به عنوان گروگان به نومهنور ببرند.
او در آنجا به سرعت از یک زندانی به عنوان مشاور شاه تبدیل شد و به تار-مایرون معروف گشت. او بسیاری از نومهنوریها را به پرستش مورگوت تشویق کرد و معبد عظیمی برای او ساخت که در آنجا انسانها را قربانی میکردند. سرانجام او شاه را برای حمله به والینور و والار متقاعد ساخت. اما خود ارو دخالت کرد، نومهنور زیر آب رفت و همه نیروی ارتش نومهنور در دریا غرق شد. سائورون گرفتار سیل شد و بدنش را از دست داد و به موردور گریخت. آنجا آرام آرام قدرت خود را در سالهایی که به سالهای تاریک مشهور است، بازیافت.
به این دلیل که او دیگر چهره ی زیبا و فربنده اش را نداشت، حکمرانی از را ترس و قدرت را آغاز کرد. در این هنگام تعداد کمی از نومهنوریهای معتقد به ارو و والار از سیل جان سالم به در برده بودند و در سرزمین میانه سرزمینهای گاندور و آرنور را برپا کرده بودند. این نومهنوریها که توسط الندیل و پسرانش رهبری میشدند با شاه الفها، گیل-گالاد متحد شدند و جنگی (آخرین اتحاد الفها و آدمها) علیه سائورون راه انداختند که سرانجام سائورون شکست خورد اما در این جنگ هم گیل-گالاد و هم الندیل و پسرش، آناریون، کشته شدند. ایسیلدور پسر دیگر الندیل انگشت سائورون را با شمشیر شکستهٔ پدرش قطع کرد و حلقه از دست سائورون درآمد و سائورون تقریباً نابود شد؛ اما بعداً حلقه به ایسیلدور خیانت کرد و برای ۲۰۰۰ سال در رودخانهٔ بزرگ آندوین گم شد.
در دوران سوم، سائورون بار دیگر شروع به بازسازی قدرت خویش کرد. ابتدا در قلعهای نفرین شده به نام دول-گولدور بر روی تپهٔ جادوگر در جنوب میرکوود. در آنجا او به نام سایهٔ سیاه (Necromancer) معروف گشت و الفها در ابتدا او را نشناختند. گندالف جادوگر به درون قلعه نفوذ کرد و از حقیقت امر مطلع شد. در نهایت شورای سفید جادوگران و الفها با نیروی متحد شدهٔ هم سائورون را از آنجا فراری دادند. اما شورای سفید توسط سارومان رهبری میشد که حلقهٔ یگانه را برای خود میخواست و به همین دلیل او نمیخواست که به دول-گولدور حمله شود. وقتی که گندالف بار دیگر بر حمله اصرار کرد، شورای سفید تصمیم به حمله گرفت. متأسفانه این بار سائورون از پیش برای حمله آماده بود و به موردور فرار کرد و برج تاریک باراد-دور را دوباره برپا کرد.
او دوباره موردور را مقر خود کرد و برای جنگ علیه گاندور و الفها آماده شد و از متحد جدید خود، سارومان، برای نابودی روهان استفاده کرد.
سائورون ارتش عظیمی از اورکها و مردمان وحشی جنوب و شرق سرزمین میانه فراهم کرد و علامت چشم بیپلک را برای خود برگزید و در همان زمان بود که او توانست قدرت خود را در سرزمین میانه گسترش دهد و از چشم سائورون به عنوان نمادی از قدرت و ترس استفاده کند.
پس از شکنجه دادن گالم، او متوجه شد که حلقهٔ یگانه توسط بیلبو بگینز پیدا شدهاست. او خطرناکترین خادمانش، نزگول را به شایر فرستاد تا حلقه را برای او بیابند. نزگول در شایر متوجه شدند که بیلبو و برادرزادهاش، فرودو هر دو شایر را ترک کردهاند. دور از دانستههای سائورون، فرودو از گندالف دستور داشت که به ریوندل برود و از حلقه محافظت کند. فرودو در ریوندل به یاران حلقه پیوست تا با هدف نابودی حلقه به سمت کوه هلاکت حرکت کنند. سائورون ارتش عظیمش را برای نابودی میناستریت قلعهٔ بزرگ گاندور گسیل کرد و نزگول را برای پیدا کردن و کشتن فرودو فرستاد. در این زمان سائورون فهمید که آراگورن، آخرین بازمانده از نسل ایسیلدور به یاران حلقه پیوسته است.
وقتی که ارتش سارومان در آیزنگارد شکست خورد، آراگورن از پلانتیر اورتانک استفاده کرد و خود را به سائورون نشان داد و این باعث شد که سائورون گمراه شود و فکر کند که حلقه در دست آراگورن است و تصمیمی عجولانه بگیرد. او ارتشش را برای نابودی گاندور و به فرماندهی قویترین خادمش، پادشاه جادوپیشه آنگمار، ویچکینگ، به سمت میناستریت فرستاد. این جنگ به نام جنگ دشتهای پلهنور معروف گشت.
اگرچه سائورون در این جنگ شکست خورد ولی نیروهای مردمان آزاد غرب به شدت تضعیف گشت و برعکس، سائورون همچنان میزان قابل توجهی از اورکها را در ارتش خود داشت تا در جنگ پیروز شود. با استراتژی گندالف، مردمان آزاد سرزمین میانه پیشدستی کرده و با نیروی اندک خود به سمت مقر سائورون، موردور، لشکرکشی کردند. سائورون تمام حواسش به سمت ارتشی که به موردور میآمدند معطوف گشت و تمام سپاهش را برای مقابله با آنها از موردور خارج کرد تا یک بار برای همیشه نیروهای آزاد را شکست دهد. با این کار حقهٔ گندالف گرفت و راه برای فرودو از میان موردور و به سمت کوه هلاکت بدون نگهبان برای نابود کردن حلقه فراهم شد. فرودو در آخرین لحظههای ماموریتش شکست خورد و حلقه بر او چیره گشت و حلقه را در انگشت کرد ولی گالم بر روی فرودو پرید، حلقه را از انگشت او درآورد و برای خود تصاحب کرد اما تعادلش بهم خورد و همراه حلقه به درون آتش کوه سقوط کرد. قدرت سائورون در آنجا نابود گشت و تمام نیرویش تحلیل رفت. روح او همچون ابری سیاه بر فراز موردور سایه انداخت ولی بادی از غرب وزید و او را عقب راند. سائورون برای همیشه از کار افتاد و دیگر توانایی بازپروری خود را ندارد.
زندگی نامه سائورون زندگی نامه سائورون زندگی نامه سائورون زندگی نامه سائورون زندگی نامه سائورون زندگی نامه سائورون زندگی نامه سائورون زندگی نامه سائورون