بعنوان یه هابیت استور، او اوائل همراه خانوادهاش زیر نظر مادربزرگش زندگی میکرد. در حدود سال ۲۴۶۳ د.س. سمهآگول بعد از سائورون، ایسیلدور، دهآگول، چهارمین حامل حلقه یگانه شد. دهآگول یکی از خویشاوندان نزدیک او بود و در روز تولد سمهآگول آن دو برای ماهیگیری به دشت گلادن رفتند. آنجا بود که دهآگول بعد از افتادن داخل آب توسط یک ماهی بزرگ، حلقهای طلایی را یافت. سمهآگول حلقه را بعنوان هدیه تولدش طلب کرد و بعد از اینکه دهآگول از دادن حلقه سرباز زد، او را خفه کرد. حلقه خیلی زود ذهن او را فاسد کرد، مردمش او را به کوهستان تبعید کردند و او به ناچار در یک غار میان کوهستان مهآلود سکنی گزید. قدرت سرکش حلقه ذهن و جسم هابیتی او را زشت و بدشکل کرد، اما در عوض عمری طولانی به او داد. او حلقه را «عزیزش» و یا «هدیه تولد» میخواند.
او بیشتر از چهارصد سال در کوهستان مهآلود زندگی کرد و غذایش را از گوشت خام ماهی، گابلینها تهیه میکرد، و سالها بعد او غذاهای الفها و هابیتها را منفور دانست. بعد از مدتی تحت تاثیر قدرت حلقه او دچار نوعی چند شخصیتی شد: سمهآگول شخصیت «خوب» او که هنوز چیزهایی مانند دوستی و عشق را به خاطر میآورد، در حالی که گالوم، شخصیت «بد» اش، در بند حلقه بود و هرکسی را که قصد گرفتن حلقه را داشت، بی درنگ میکشت. این دو شخصیت معمولا زمانی که او با خودش حرف میزد با هم ستیزه میکردند.